شهید سید محمد تقی شاهچراغ: هدف و مقصودم از جبهه آمدن این است: 1- رضای حق 2- لبیک به ندای امام امت امید مستضعفان جهان 3- آزادی کربلا 4- تکلیف شرعی را اداء کرده باشم... با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا درآید.

Back شما اینجا هستید: نشرح خاطرات ویژگی ها شوخی و خنده

شوخی و خنده

«اهل مزاح»

صفا و صمیمیتش باعث شده بود مردم دلیجان به آقا سیدعلی علاقه­ ی خاصی داشته باشند. خدا می­ داند جبهه هم که رفت مردم را فراموش نکرد. در نامه­ هایی که می­ فرستاد اسم یکایک بستگان و آشنایان را می­ نوشت و از حالشان جویا می شد.
شوخی­ هایش را هم هیچ­ گاه ترک نکرد. آقا سید علی در نامه ای از جبهه حال خانمی که عروس عمه ی من هست را پرسیده و به شوخی گفته بود: «گوهر» هنوز زنده است؟

«به نقل از همسر شهید سید علی[ماشاءالله] طباطبائی نیا»

«گشاده رو»

اگر از همه ی رفقایش هم که بپرسید او را پسری با وقار، آرام و مظلوم معرفی می کنند؛ گمان نمی کنم کسی دروغ، غیبت و یا خدای ناکرده حرف ناشایستی از او شنیده باشد. عباس اراده ی عجیبی هم داشت؛  هر وقت که می دیدمش خندان بود و با چهره ای باز با رزمنده ها روبرو می شد.

«به نقل از آقای نقی عباسیان از دوستان شهید علی رضا(عباس) واحدی

 

«شب های تابستان»

خانواده ی ما و احمد هر دو شتردار بودیم و باید به صحرا می رفتیم. همین باعث شد خیلی وقت ها با هم باشیم و حتّی شب های تابستان در صحرا بمانیم. در این مدّت او را این گونه شناختم: «بسیّار خوش اخلاق» به گونه ای که حاضر بود جانش را برای رفقیش بدهد؛ هم چنین «شوخ طبع و خندان».

«به نقل از آقای جعفر اوحدی از دوستان شهید احمد قربعلی»