وصیت نامه ی شهید محمد حسن واحدی
- توضیحات
- منتشر شده در چهارشنبه, 08 آذر 1391 13:29
- نوشته شده توسط مدیر
از ویژگی های ممتاز وصیت نامه ی شهید محمد حسن واحدی که تنها هفت روز به شهادت مرقوم گردیده است ، بخش هایی از این وصیت نامه می باشد که اختصاص به مناجات با معشوق عارفان دارد و حکایت از عظمت روح وی در آن روزها می نماید . در فرازی از وصیت نامه این گونه با معبود خویش سخن می گوید : خدایا تو میدانی که تار و پود وجودم به مهر تو آغشته است؛ از آن لحظه ای که به دنیا آمدم نام مقدس تو را در گوشم خواندند و یاد تو را در قلبم گره زدند و این گره باز شدنی نیست ...
بسمه تعالی
" الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجۀ عندالله و اولئک هم الفائزون. "
آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد نمودند در راه خدا با مالها و جان هایشان آنان بزرگترین مقام و مرتبه را در نزد پروردگارشان دارند و افراد رستگار و پیروز هم اینان هستند.
به نام خدا و به یاد خدا و برای خدا و به سوی خدا که پاسدار حرمت خون پاک و مطهر شهدا است . با سلام و درود فراوان به پیشگاه مقدس ولی عصر امام زمان (عج) و با درود و سلام فراوان بر نایب بر حقش این پیر جماران و این تنها امید مستضعفان جهان، نور چشم تمامی مسلمانان جهان و خار چشم تمامی مستکبران و زورگویان جهان، حضرت امام خمینی که جانم به فدایش باد. و با سلام و درود به ارواح پاک و مطهر شهدا . شهدائی که با نثار خون پاک خود درخت تنومند اسلام را آبیاری کردند و از صدر اسلام تا کنون زنده نگه داشته اند و به دست ما سپرده اند و بر ماست که از این خون های پاک تا آخرین قطره ی خونمان پاسداری کنیم .
اینک که بهترین موقعیت برای مبارزه با کافران و مشرکان پدیدار گشته و اینک که مزدوران بی وطن به وطن مقدس ما هجوم آورده اند فرصت را برای دفاع از دین اسلام و سرزمین دلاوریهای ایران را از دست نمی دهیم و از تمامی مردم می خواهیم که در این جهاد مقدس حرکت کنند و دین مبین اسلام را یاری نمایند که خداوند یار ویاورمان است.
خدایا تو میدانی که تار و پود وجودم به مهر تو آغشته است از آن لحظه ای که بدنیا آمدم نام مقدس تو را در گوشم خواندند ویاد تو را در قلبم گره زدند واین گره باز شدنی نیست. حتی اگر زنده زنده پیکرم را صدپاره کنند وبسوزانند و خاکسترش را بر باد دهند اما نام تو ویاد تو در قلبم خواهد ماند .
خدایا تو خود شاهدی که من از درگاه با عظمت تو خوف دارم از زمانی که وارد منطقه شدم هر لحظه به آینده می نگرم .
خدایا جز تو کسی را ندارم تو خود فرمودی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، اینک رزمندگان تو را می خوانند، عزیزان اسلام از دل سنگ با تو سخن می گویند. از آنجا که دژخیم شب در زمینشان نشسته و از آنجا که پاسدارن را قطعه قطعه می کنند. ای منافقین کور دل، آیا نمی دانید خونی که از محراب عبادت جاری می سازید با خون رزمندگان ادغام می شود و در امتداد سرخ حسین (ع) در حرکت است [؟]آیا سرورم حسین (ع) با یزید سازش کرد که رزمندگان با شما ویزیدیان سازش کنند.[؟]
اما سخنی با پدر بزرگوارم، پدرم ؛ الان احساس می کنم می خواهم به دانشگاهی وارد شوم که مکتب آن شهادت است که من عاشق آن هستم و معلمش حسین (علیه اسلام) می باشد.
سخنی هم با خواهران عزیزم دارم؛ عزیزان من می دانم که برای آمدنم ثانیه شماری می کنید، ولی چه می توان کرد که در زمانی که خداوند مرا برای میهمانی خود دعوت می کند من هم عاشقانه به سوی معشوقم می شتابم.
به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی و زیارت کربلا و آزادی قدس عزیز
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
والسلام - محمد حسن واحدی
66/4/22