شهید سید محمد تقی شاهچراغ: هدف و مقصودم از جبهه آمدن این است: 1- رضای حق 2- لبیک به ندای امام امت امید مستضعفان جهان 3- آزادی کربلا 4- تکلیف شرعی را اداء کرده باشم... با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا درآید.

Back شما اینجا هستید: نشرح ستارگان پرفروغ شهید سید علی طباطبایی نیا مصاحبه ها مصاحبه با یکی از بستگان شهید

مصاحبه با یکی از بستگان شهید

shahidan-24
در هنگام گفت و گو با جناب حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسینی در نوروز 1392 همسر محترمه ی ایشان سرکار خانم سیده زهرا شاهچراغی( فرزند سید علی اکبر) به بیان دو مطلب در مورد شهید سرافراز سید علی طباطبائی نیا پرداختند که در ادامه می آید     

 شما ظاهراً خاطره ای در خصوص دریافت خبر شهادت شهید طباطبائی نیا دارید که لطفاً جهت ثبت بیان فرمائید    -
بله؛ همین طور است. من سیزده ساله بودم که ایشان شهید شدند و از آن جایی که شهید طباطبائی نیا پسر عمه ی پدرم بودند و زمانی که به دامغان می آمدند به خانه ی ما هم می آمدند؛ این گونه در جریان شهادت ایشان قرار گرفتیم: در ایوان منزل مان بودم که آقای سید علی شاهچراغی که پسر عموی پدرم هستند به خانه ی ما آمدند و چند بار مادرم را صدا زدند و گفتند : عمه آمنه این جاست ؟ مادرم در جواب گفتند: آری این جاست. بعد به مادرم گفتند:  عمه را به خانه شان ببر و برای دلیجان آماده اش کن، لباس مشکی اش را هم بردارید. خبر داده اند که سید علی شهید شده است. فقط مراقب باشید که ایشان متوجه حادثه نشود و در این رابطه هم به او چیزی نگویید. مادرم هم همین کار را انجام دادند و عمه آمنه را این گونه راهی دلیجان کردند . این را هم بگویم:  رابطه ی  عمه آمنه ( مادر شهید) با ما خیلی خوب بود به طوری که هرکس به خانه ی ایشان می رفت او را برای دیدن به خانه ی ما هم می آوردند

      س-    خود شما هم هیچ گاه شهید ماشاءالله را از نزدیک دیده بودید؟

یک بار در خیابان می رفتم و قصد داشتم به مغازه ای بروم که ایشان را همراه با مادر و هم چنین خانم شان دیدم ، که از من پرسیدند: کجا می روید ؟ در جواب شان گفتم : می خواهم به بازار بروم . این شاید تنها صحنه ای باشد که با ایشان روبرو شده ام