شهید سید محمد تقی شاهچراغ: هدف و مقصودم از جبهه آمدن این است: 1- رضای حق 2- لبیک به ندای امام امت امید مستضعفان جهان 3- آزادی کربلا 4- تکلیف شرعی را اداء کرده باشم... با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا درآید.

Back شما اینجا هستید: نشرح ستارگان پرفروغ شهید سید محمد تقی شاهچراغ مصاحبه ها مصاحبه با پدر شهید

مصاحبه با پدر شهید

گفت و گوی ذیل درآستانه ی برگزاری اولین مراسم نکوداشت شهدای روستای حسن آباد شهرستان دامغان در سال 1380 هجریshaidan-20 شمسی با مرحوم سید روح الله شاهچراغ پدر بزرگوار شهید بسیجی سید محمد تقی شاهچراغ صورت گرفته است که در بردارنده ی مطالب مفیدی پیرامون ویژگی ها و صفات اخلاقی این شهید والامقام می باشد.

-    لطفاً ضمن معرفی، مقداری از روحیات شهید سید محمد تقی بگویید.

اینجانب سید روح الله شاهچراغ پدر شهید سید محمد تقی شاهچراغ هستم. سید محمد تقی از همان کودکی و خردسالی خیلی پرحوصله و اهل گذشت بود و سعه ی صدر زیادی داشت ؛ یعنی وقتی در خانه با بچه ها بازی می کرد گهگاه اتفاق می افتاد که او را اذیت می کردند؛ به کتاب هایش دست می زدند و آن ها را پاره می کردند. در این شرائط مادرش به او می گفت: وقتی اذیتت می کنند تو هم یک چیزی به آن ها بگو... . اما جواب می داد: اشکالی ندارد؛ کاری به کارشان نداشته باشید. این مربوط به زمانی است که در کلاس دوم و سوم ابتدایی درس می خواندند. خلاصه اخلاقش خیلی خوب بود.

-     اهل ارتباط با دیگران - مخصوصاً اقوام و بستگان - هم بودند؟

بله؛ ارتباطشان با همه ی بستگان خوب بود. با بچه ها و بزرگ ترها بسیار صمیمی بودند؛ خیلی فهمیده و فامیل دوست بود.

-    در دوره ی نوجوانی بیش تر به چه کارهایی می پرداختند؟

معمولاً درس می خواند و مطالعه می کرد؛ به کارهای فنی و یادگیری مطالب علاقه ی زیادی داشت؛ همه ی کارهایش مرتب بود و چیزهایی که تا کلاس یازده خواند را خیلی خوب یاد گرفته بود به طوری که در طول یازده سالی که به مدرسه رفت ندیدیم یک بار کسی از درسش شکایتی داشته باشد.

-    لطفاً اگر از چگونگی عزیمت شان به جبهه خاطره ای دارید، بیان نمائید.
سال 1364 خیلی اصرار داشت که می خواهم بروم اما سید جعفر و سید رضا که در جبهه بودند مخالفت می کردند تا این که در سال 65 اخوی هایش موافقت کردند و به ایشان گفتند: اگر می خواهی بیایی اشکال ندارد. ایشان آن موقع دوم دبیرستان بودند اما وقتی این خبر را شنید خیلی خوشحال شده و به آسمان می پرید. سرانجام هم راهی شدند.

-    مرخصی هم آمدند؟

بله؛ بعد از مدتی که در جبهه بود مرخصی آمد که پس از اتمام زمان مرخصی دوباره رفتند و به شهادت رسیدند. واقعاً نمی دانم حالش چطور بود؛ انگار خبرش کرده بودند. مظلوم تر از قبل شده بود و حالت آرام و ساکتی به خود گرفته بود.

-    به عنوان پدر شهید چه انتظاری از مردم و مسئولین دارید؟

مسئولین باید راه شهدا را ادامه دهند؛ راه اسلام را ادامه دهند و پیرو رهبر باشند. از مردم هم تا موقعی که در صحنه هستند انتظاری نداریم چون باید اسلام را رعایت و انقلاب و خون شهدا را حفظ نمایند و پیرو رهبر باشند. ما تنها سلامتی رهبر و نگهداری خون شهدا و اسلام را می خواهیم نه چیز دیگر.

-    با تشکر از این که در این مصاحبه شرکت فرمودید.