شهید سید محمد تقی شاهچراغ: هدف و مقصودم از جبهه آمدن این است: 1- رضای حق 2- لبیک به ندای امام امت امید مستضعفان جهان 3- آزادی کربلا 4- تکلیف شرعی را اداء کرده باشم... با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا درآید.

Back شما اینجا هستید: نشرح ستارگان پرفروغ شهید محمد حسن واحدی مصاحبه ها مصاحبه با داماد خانواده

مصاحبه با داماد خانواده

shahidan-21مصاحبه با سرهنگ حبیب خورزانی داماد محترم خانواده ی شهید محمد حسن واحدی در آستانه ی برگزاری اولین یادواره ی شهدای روستای حسن آباد دامغان صورت گرفته است؛ ایشان با توجه به ارتباط صمیمی با شهید واحدی مطالب زیادی را در خاطر دارند که امیدواریم بتوانیم در مصاحبه ای دیگر به ثبت ناگفته هایی از زندگی این شهید والامقام بپردازیم؛ انشاءالله

-        جناب آقای خورزانی شما به عنوان رزمنده ای که دفاع مقدس را از نزدیک دیده اید و باعث افتخار برای همه ی ما می باشید ؛ اگر از روزهائی که با شهید محمد حسن واحدی ارتباط داشته اید خاطراتی دارید ، برای ما بیان فرمائید.

سال شصت و یک بود که من با این خانواده آشنا و سپس به عنوان داماد خانواده وارد خانه ی ایشان شدم . الحمد لله والمنه تربیت ایشان در خانواده ای شکل گرفته بود که از لحاظ مذهبی و اجتماعی در شرائط بسیار خوبی قرار داشتند . یادم هست در همان سال وقتی در مورد جنگ با محمد حسن صحبت می کردم در رفتار و گفتار او علاقه ی وافر به حضور در جبهه را مشاهده می کردم ؛ جنگ تحمیلی در سال پنجاه و نه آغاز شده بود و محمد حسن سن شان کم بود و به همین دلیل نتوانسته بودند در مناطق جنگی حاضر شوند ، این که می گویم علاقه داشتند شاید مقصودم را درست نرساند ؛ باید بگویم ایشان خیلی مشتاق بودند و آرزو داشتند که در صحنه ی نبرد حاضر گردند و دِین خودشان را نسبت به اسلام و انقلاب ادا کنند . من وقتی با شور و اشتیاق این گونه ای روبرو می شدم مجبور بودم با سخنانی ایشان را آرام کنم لذا به همین منظور به ایشان می گفتم: همانطور که امام گفته اند امکان دارد جنگ بیست سال طول بکشد و شما قطعا این فرصت را خواهید داشت که در جنگ وارد شوید . ولی مشکل در این بود که جبهه با بچه ها کاری کرده بود که این حرف ها تأثیری در کنترل و رفع نگرانی ایشان نداشت . یکی دو سال بعد بود ؛ بله دقیقاً در سال شصت وسه بودکه برای حضور در منطقه اقدام کرد و عازم سرزمین های نبرد گردید و اتفاقاً توانست در همین حضور در عملیاتی هم شرکت نماید . البته من توفیق نداشتم که در این عملیات با ایشان باشم اما هم سنگران و هم رزمان ایشان از شجاعت و رشادت او مطالبی را نقل کرده اند . شاید مهم ترین ویژگی او هم در میدان نبرد همین شجاعت باشد ؛ شجاعتی که با بروز و ظهور آن در میادین دیگر موجب شد از این جهت معروف همگان شوند ؛ آن طور که هم رزمان وهم چادری هایش می گفتند در عملیات والفجر هشت برای حضور در عملیات بی تابی می کرده است و این همه در حالی است که بچه های استان سمنان و شهرستان دامغان از نظر شجاعت در کل یگانهای سپاه در منطقه زبانزد بودند . در عملیات کربلای چهار و پنج نیز حاضر بودند ؛حتی در تک دشمن که در جزیره ی مجنون اتفاق افتاد و برادران دامغان در آن بودند نیز شرکت داشتند ؛ این ها همگی مربوط به زمان حضورش در جبهه بود اما روزهائی که در مرخصی بودند کارشان بیش تر می شد و به صورت جدی به دنبال انجام وظیفه بر می آمدند و از پا نمی نشستند . از دیگر خصوصیات ایشان امر به معروف و نصیحت دوستان شان بود ؛ اگر جوانی را می دید که نسبت به حضور در منطقه رغبتی ندارد ؛ با او حرف می زد و ارشادش می کرد . در خصوص نماز هم خیلی مراقبت می کردند . چیزی که برای محمد حسن خیلی مهم بود ، نماز اول وقت بود، معمولاً هنگامی که از جبهه بر می گشتم و توفیق حضور در مسجد جامع را پیدا می کردم ؛ مشاهده می کردم که شهید عزیزمان با توجه به مجروحیتی که در ناحیه ی دستش داشت و می بایست در منزل استراحت کنند ، حدود ده دقیقه به اذان در مسجد حاضر می شد، این مطلب را خود ایشان به من گفت که در بین راه مسجد به بچه هایی که در طول مسیر می بینم؛ می گویم : بیایید باهم به نماز برویم و این گونه آن ها را دعوت به جماعت می کردند .

-        جناب آقای خورزانی بفرمایید ، اگر الان ایشان در جمع ما حاضر بودند چه پیامی برای ما جوانان داشتند تا بتوانیم به درستی اهداف شهدا دنبال کنیم و آن را به نسل های بعد نیز منتقل کنیم؟

نسل جوانی که امروز هست متاسفانه در انقلاب و در جنگ نبودند و آن را ندیده اند، لذا در جواب سئوال شما می توان به این مطلب اشاره کرد که این شهیدان و تمام کسانی که این حماسه را خلق کرده اند به رهبری امام عزیزی به میدان رفتند که همه ی ما و نیز جوان های ما را زنده کرد . این نکته ای است که همه باید بدانند و نسل های بعد نیز آگاه باشند که این جوانان افتخار آفرین ، در زمانی که جنگ بر علیه ما آغاز گردید ، پیرو فرمان امام (ره) و برای لبیک به دعوت ایشان به جبهه ها رفتند و این همه اشتیاق به خاطر این بود که می دیدند امام(ره) سکان دار نبرد با دشمن است . من خودم یادم هست زمانی که با محمد حسن در منطقه در خصوص علت حضورش در جبهه صحبت می کردم در جوابم گفت : من عشق به این کار دارم چون ولایت و امام عزیزمان گفته اند: باید به جبهه ها بیایید . محمد حسن عشق به امام(ره) و عشق به ولایت داشت و تأکیدش در رفتار و گفتار و نیز در حرکاتش این بود که ما باید پشتیبان ولایت باشیم . امروز هم اگر این شهدا بودند قطعاً پیام آن ها این بود که باید پیرو مقام معظم رهبری باشیم و بدانیم اگر پیرو ولایت باشیم یقیناً به اسلام وانقلاب آسیبی نمی رسد. اگر شهدا زنده بودند پیامی که برای نسل جوان ما که آن روز ها را درک نکرده اند ، داشتند تاکید بر ارزشهای ولایت و گوش به فرمان ولایت بود . فرزندان ما باید بدانند جوانان و نوجوانانی که در روزهای سخت جنگ به جبهه رفتند و همه ی خطرات که واقعا جان آنها را نیز تهدید می کرد ، تحمل کردند تنها و تنها به خاطر عشق به ولایت بود . لذا قطعاً در عرصه ی تهاجم فرهنگی پیام شهید به جوانان این است که باید در خط مقام معظم رهبری و در راه اسلام راستین باشند .