مصاحبه با خواهر شهید
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 29 ارديبهشت 1392 13:31
- نوشته شده توسط مدیر
مصاحبه ی ذیل که در سال 1380 هجری شمسی توسط برگزار کنندگان یادواره ی شهدای روستای حسن آباد دامغان با خانم زبیده واحدی خواهر شهید محمد رضا واحدی انجام گرفته است مشتمل بر نکاتی از زندگی این شهید ارجمند می باشد.
- با توجه به ارتباط شما با شهید محمد رضا، مقداری از فعالیت های ایشان بگوئید؟
با وجود این که از نظر سنی نسبت به شهید محمد رضا بزرگ تر بودم ولی انس و محبت خاصی بین ما وجود داشت و از این جهت ارتباطی صمیمی داشتیم. خاطره ای که هیچ گاه از یادم نمی رود مربوط است به حضور در تظاهرات علیه رژیم پهلوی؛چون هم زمان با حضور مردم در راهپیمایی بر ضد رژیم پهلوی ما نیز در این تجمعات حاضر می شدیم تا آن جا که یک بار شهید محمد رضا گفتند : من در راهپیمایی بر ضد شاه شجاعت خاصی از شما دیده ام؛ وقتی در فلکه (میدان امام فعلی) شعار می دادید مراقب تان بودم و دیدم که خیلی با جرأت شعار می دهید؛ به همین خاطر دوست دارم همراه شما به راهپیمایی بیایم.
وقتی جنگ هم شروع شد و خودشان به جبهه رفتند، به من می گفتند: باید شما را همراه خودم به منطقه ببرم که در جواب ایشان گفتم: هر کاری که بتوانم در پشت جبهه انجام می دهم ولی نمی توانم به منطقه بیایم چون بچه ی کوچک دارم و شرائطم به گونه ای است که امکان آمدنم نیست.
- اگر از آخرین باری که به منطقه می رفتند، مطلبی در خاطرتان هست، بیان کنید.
بار آخری که عازم رفتن بودند به من گفتند : این بار که رفتم، عکسم را برایت می فرستم، بدان که شهید می شوم. در جوابش گفتم برادر جان؛ انشاءالله صد و بیست سال زنده باشی و به انقلاب کمک کنی ؛ این چه حرفی است که می زنی!!؛ ولی همان طوری که گفته بودند وقتی به منطقه رفتند دیگر او را ندیدیم تا این که با شهادت برگشتند .
- با تشکر از این که در این مصاحبه شرکت نمودید.