نماز وحدت [موضوع خطبه ی اول: نامه ی امام عسکری (ع) به یکی از شیعیان]
- توضیحات
- منتشر شده در چهارشنبه, 18 -2610 14:07
- نوشته شده توسط مدیر
شهید حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم موسوی دامغانی [نماینده ی مجلس شورای اسلامی] خدمات خالصانه و گسترده ی خویش به مردم خونگرم شهرستان رامهرمز را پس از پیروزی انقلاب با فعالیت در سنگر نماز جمعه آغاز کرده و در مدت کوتاه حضور خویش، این جایگاه مقدّس را به پناهگاه اَمن مردم مظلوم و مستضعف آن دیار مبدّل نمودند.
شایان ذکر است همان گونه که شهید موسوی دامغانی در اثناء سخن اشاره می نمایند به دلیل شکسته بودن نماز ایشان [و لزوم کامل بودن نماز امام جمعه] و نبود شرایط اقامه ی نماز جمعه، مطالب مطرح شده جایگزین خطبه های اول و دوم گردیده است که بخش اول آن به مناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) به بیان فرازهایی از زندگانی و نیز سخنان این امام همام اختصاص یافته است. هم چنین تاریخ ایراد سخنرانی 1361/10/3 می باشد.
-------------------------------------------------- بخش اول -------------------------------------------------
السلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم. الصلاۀ و السلام علی خیر خلقه و أشرف بریّته حبیبنا و حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد (صلی الله علیه و آله المعصومین و لعنۀ الله علی أعدائهم اجمعین).
و بعد قال اللهُ العظیم: - أعوذ بالله من الشیطان الرجیم- «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً - قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى»
قبل از ورود به سخن، با درود و سلام به پيشگاه رهبر كبير انقلاب و ارواح پاك شهدا و با درود و سلام به رزمندگان جمهوري اسلامي و خانوادههاي شهدا و جانبازان انقلاب و شما برادران و خواهران حاضرِ در اين پايگاه سياسي عبادي نمازجمعه؛ بايد از خواهري كه نامه ای نوشتند و در رابطه ی با وضعيت حسينيّه گلايه كردند، اعتراف كنيم كه اين بيعدالتي شده و لكن انشاءالله برادران تلاش ميكنند كه اين بيعدالتي اصلاح بشود. چرا اگر دو قطعه ی موكت هست اين دو قطعه ی موكت را فقط براي برادرها مياندازند و خواهرها بايد روي زمين بنشينند؟ اين گلايه ی حقّي است كه انشاءالله بايد اصلاح بشود.
اما امروز سالروز شهادت امام حسن عسکري يازدهمين اختر تابناك امامت و ولايت است. به اين مناسبت امروز بايد از سخنان آن حضرت و رهنمودها و بيانات آن حضرت استفاده كنيم. برادران و خواهران؛ به خصوص معلّمين و محصّلين و همه ی كساني كه ميتوانند با مطالعه سر وكار داشته باشند، بهترين شيوه ی خودسازي و بهترين شيوه ی اصلاح نفس و تزكيه و تهذيب نفس، تأسّي به اولياءخدا، به انبياءالله و ائمه ی معصومين است. اين ها هستند كه قرآن به ما فرمان ميدهد، در چندين جاي قرآن، خدا به ما امر ميكند كه به هدايتشدگان، به انبياء تأسي كنيد. اقتدا كنيد. از كساني كه راه حق را شناختند و هدايت شدند تبعيت كنيد.
نزديكترين راه و سهلترين راهي كه ميشود پيمود براي تربيت و پرورش، مطالعه ی زندگي نامه ی ائمه است و بهخصوص مطالعه ی سخنان ائمه كه از سرچشمهی زلال وحي ريشه ميگيرد. ائمه ی ما علمشان، علم لدنّي است؛ علم خدائي است؛ علمي است كه در مدرسه با مطالعه، با سركلاس نشستن بدست نيامده است. همان گونه كه پيامبران از سوي خدا به علوم آشنا شدند؛ ائمه ی ما هم اين چنين آشنا شدند. آن چه كه جامعه ی بشري، آن چه كه جامعه ی بشري به او نيازمند است ائمّه ی ما به او عالمند؛ او را ميدانند و ما قدرت رسيدن به قعر و عمق دانش هاي ائمه را نداريم. همچنان كه نميتوانيم به قعر و عمق دانش هاي قرآن و دين برسيم، نميتوانيم به عمق دانش هاي ائمه برسيم.
لذا شماها برادران و خواهران سعي بكنيد به خصوص، اين مناسبتهایي كه به مناسبت ميلاد يا شهادت يك امام پيش ميآيد، برويد زندگينامه ی آن امام را مطالعه كنيد. سجاياي انساني او را، جود او را، كَرَم او را، احسان او را، عدالت او را، تقواي او را، ايمان او را، خداترسي او را، شجاعت و شهامت او را ، عبادت او را، نماز شب او را، برويد ببينيد؛ مطالعه كنيد.
و امروز با انتخاب يكي از رواياتي كه از امام حسن عسکري(علیه الصلاۀ و السلام) نقل شده در قسمت اول عرايضم از اين بيان استفاده ميكنيم. نامهاي است امام نوشته به اسحاق بن اسماعيل نيشابوري، يكي از شيعيان ائمه، اهل نيشابور به نام اسحاقبن اسماعيل. حضرت نامهاي بِهِش نوشته، نامه خيلي مُفصّل است. اولين حديثي است كه در تحف العقول نقل كرده؛ در كتاب هاي ديگر هم كه زندگي نامه امام عسکري را نوشته نقل كرده. از ائمّه ی ما آثار زيادي باقي مانده؛ از امام حسن عسکري (علیه الصلاۀ و السلام) يك تفسير باقي مانده بهنام تفسير امام حسن عسکري. بحثها، گفتگوها، مصاحبهها، پرسش و پاسخها از امام حسن عسکري زياد باقي مانده. احاديث، احادیث طِوال، احاديث قِصار؛ به قول ما طلبهها حديثهاي طولاني، حدیث های كوتاه از امام حسن عسکري زياد باقي مانده؛ اما اين يك نامه است.
امام حسن عسکري در يك عصري زندگي ميكرده كه تاريكترين دوران بنيعباس بود. عصري كه فشار و خفقان و كشتار وحشيانه ی عباسي در تاريخ خلفاي عباسي بيسابقه بود. مُعتَمد عباسي كه يكي از خلفاي هم زمان امام حسن عسکري بوده، در مُرُوج الذَّهب، مسعودي نقل ميكند: حدود نيم ميليون نفر از مسلمان ها را مُعتَمد عباسي كشته و كشتارهاي آن روز كشتارهاي وحشيانه، لاي ديوار گذاشتن، در آتش سوزاندن، سقف را روي سر شيعيان و علاقهمندان به اهلبيت خراب كردن و آن ها را به عناوين مختلف با شكنجه كشتند. حتي خود امام حسن عسکري (علیه السلام) هم چندين بار زندان ميبرند و در زندان شكنجه ميكنند. انشاءالله اين قسمت ها را آخر عرايضم عرض ميكنم.
اما نامهاي كه امام نوشته: «إِسْحَاقَ بْنِ إِسْمَاعِيلَ النَّيْسَابُورِيِّ سَتَرَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكَ بِسِتْرِهِ» لغزشهاي تو را بپوشاند و لغزش هاي ما را هم بپوشاند و خداوند تو را ياري دهد و نعمتهاي خودش را روزي تو گرداند. نامه ی تو آمد؛ نامه ی تو را خواندم و آن چه كه درون نامه نوشته بودي من فهميدم. امام نمينويسد، شما چي نوشته بوديد. مينويسد که نامه ی شما آمد، من نامه ی شما را ديدم و بعدش امام مطلب را شروع ميكند.
قطعه قطعهاش را بنده عرض ميكنم. بعضي قطعاتش را مياندازم «أَتَمَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ وَ مَنْ كَانَ مِثْلَكَ مِمَّنْ قَدْ رَحِمَهُ وَ بَصَّرَهُ بَصِيرَتَكَ» يك فصل اين است كه امام ميفرمايد: قَسَم به خدا؛ اي اسحاقبناسماعيل و قسم به خدا بر تو و بر همه ی كساني كه مثل تو هستند؛ همانند تو هستند. از آن هايي كه خداوند رحمتش را بر آن ها نازل كرده و نعمتش را بر آن ها تمام كرده و از آن هايي كه خداوند آن ها را بصير و بينا كرده. - آقا نکیریِ مُنِکر نکنید؛ بنشينيد براي نماز. حواس همه به خطبه باشد- ميفرمايد: به خدا قَسم براي تو و براي همه ی كساني كه همانند تو هستند از آن هايي كه خدا بِهِشان لطف كرده، رحمتش را بر آن ها نازل كرده و نعمت را بر آن ها تمام كرده و آن هايي كه خداوند آن ها را بصير و بينا قرار داده «....» و نعمتش را خداوند بر او تمام كرده. اين يك نكته دارد كه اين نكته را شما بايد برسيد بِهِش؛ ببينيد امام دارد با چه کسی صحبت ميكند. ميفرمايد: نعمتي كه خدا به شما داده بصيرت است؛ نعمتي كه خدا به شما داده بينش است؛ بينايي است؛ روشنايي است؛ نعمتي كه خدا به شما داده و آن نعمت را بر شما تمام كرده، او رحمتش است. اين نعمت، چه نعمتي است؟ چه نعمتي را خدا به اسحاق بن اسماعيل و امثال اسحاق بن اسماعیل داده كه با آن نعمت این ها بصير شدند؟ بینا شدند؟ روشن شدند و خدا نعمتش را با او بر اين ها تمام كرد. داشته باشيد اين قسمت را.
بعد امام ميفرمايد که ِ «فَاعْلَمْ يَقِيناً يَا إِسْحَاقُ أَنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيَا أَعْمَى- فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى» اين يك بحث مربوط به معاد ميشود و مربوط به يك سري مسائل كلي ميشود. ربط به همين مطلبي هم كه الان گفتم دارد. فقط برادرها و خواهرها همراه بنده بيايند و خوب توجه كنند كه انشاء الله اين مطلب را بتوانيم روشنش بكنيم و بيانش بكنيم. امام ميفرمايد: اسحاق بن اسماعيل بدان كه هر كسي در اين جا كور باشد در آخرت هم كور محشور ميشود «مَنْ خَرَجَ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيَا أَعْمَى- فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى» هر كسي در اين جا أعمی باشد، نابينا باشد، چشم بسته باشد، در آن جا هم چشم بسته محشور خواهد شد؛ زيرا خداوند كريم در قرآن كريم ميفرمايد- همين آيه اي كه الان من تلاوت كردم- روز قيامت كه ميشود داد ميزنند بعضيها، آن جا كور محشور ميشوند. هيچجا را نميبينند. نميتوانند پا از روي زمين بردارند و جلوي پای شان را ببينند. ميگويند: «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى» خدایا چرا ما را امروز كور خلق كردي؟! چرا كور وارد محشر كردي؟! خدا ميفرمايدكه شما توی دنيا بوديد، آيات ما ميآمد براي شما، شما آن روز آيات ما را نميديد؛ فراموش ميكرديد «وَكَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» امروز هم شماها به كيفر كوري آن روزتان و به كيفر اين كه آن روز چشم تان را ميبستيد و آيات ما را نميديديد، امروز چشمان شما را ما كور ميكنيم و كور محشور ميشويد «وَكَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى». شما آن روز آيات ما را فراموش كرديد امروز خودتان فراموش ميشويد.
بعد مهم مطلب اينجاست؛ ببينيد امام حسن عسکري در آن شرايط خفقان، در آن شرايطي كه در اردوگاه دشمن و لشکرگاه دشمن زندگي ميكند نامهاي كه مينويسد براي اسحاق بن اسماعيل، درون آن نامه روي چه مطلبي پافشاري ميكند. امام ميفرمايد: كساني كه آيات ما را نبينند، اين ها روز قيامت كور محشور ميشوند. آيات خدا يك آيه نيست؛ دو آيه نيست؛ كلّي است؛ همه ی آيات قرآن. يكي از آيههاي خدا قرآن است. يكي از آيههاي خدا پيامبر است. آيه آيه ی قرآن، آيات خداست. آیه آیه ی قرآن. يكي، يك آيه را ببيند آیه ی دیگر را نبيند؛ بعضي از آيات را ببيند بعضي از آيات را نبيند. اما آني كه امام در اينجا دست رويش ميگذارد و پافشاري ميكند، برادران و خواهران خوب توجه كنيد، ببينيد كدام است.
امام ميفرمايد: «وَ أَيُّ آيَةٍ أَعْظَمُ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِينِهِ فِي بِلَادِهِ وَ شَهِيدِهِ عَلَى عِبَادِهِ مِنْ بَعْدِ مَنْ سَلَفَ مِنْ آبَائِهِ الْأَوَّلِينَ النَّبِيِّينَ»اسحاق بن اسماعيل؛ كدام آيه از آيات خدا عظيمتر از آيهاي است كه او حجتالله است؟ كدام آيه از آيات خدا بزرگ تر است، عظيمتر است و مهمّ تر است از حجّت خدا در ميان خلق؟ از امين خدا در ميان بندگان خدا؟ از شهيد خدا در ميان بلاد روي زمين؟ كدام آيه عظيمتر است؟ امام در اين جا دارد به اسحاقبن اسماعيل توجه ميدهد ميفرمايد: بزرگ ترين آيه، عظيمترين آيه، امام است؛ رهبر است؛ رهبر از قرآن عظيمتر است. امام از آيه آيه ی قرآن عظيمتر است و هيچآيهاي از آيات الهي به اين آيه نميرسد از نظر عظمت؛ «وَ أَيُّ آيَةٍ أَعْظَمُ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِينِهِ فِي بِلَادِهِ وَ شَهِيدِهِ عَلَى عِبَادِهِ» خليفه ی خدا در ميان خلق. امام را بشناسيد. امام خليفهالله است؛ جانشين خداست؛ در ميان خلق او. امام، امين خداست در بلاد خدا. امينِ خدا در بلاد خدا. كره ی زمين بَلَد خداست. شهرها بِلاد خداست. ممالك، بِلاد خداست و امام امين خداست در ميان بِلاد، كشورها، شهرها و «شهيدُهُ علي عبادِه» امام، شهيد خداست. شهيد يعني چي؟! شهيد يعني شاهد، يعني ناظر، يعني حاضر، امام شهيد خداست بر بندگان خدا. امام يك همچنين مقامي دارد و يك همچنين كسي است. اين آيه از همه ی آيات عظيمتر است.امام عسکري در آن موقعيّت يك همچنين نامهاي مينويسد، خليفه ی عباسي امام را زنداني نكند! خليفه ی عباسي اين امام را در عسکرگاه و اردوگاه حبس نكند! دوستانِ اين امام را لاي ديوار نگذارد و درون زندان ها زير شكنجه نكشد! براي اين كه او ميآيد امام را يك همچنين مقامي معرفي ميكند. رهبر يك كشوركوچك مثل ايران يا یک كشور كوچك مثل عربستان سعودي و کجا و کجا، نه؛ خليفۀ الله، امين الله، شهيدالله. هيچ آيهاي از نظر عظمت به اين آيه نميرسد.
و حالا ربط مطلبي كه قبلا گفتيم و ربط مطلبي كه الان گفتيم، جلوتر گفتيم: آي اسحاقبن اسماعيل؛ خدا نعمتش را بر شما تمام كرده و شما را بينا كرده. بينا كرده به چي؟ بينا كرده به امامت. بينا كرده به رهبري. بينا كرده به اين كه بايد روي زمين يك خليفۀالله باشد و ما بايد مطيع خليفۀالله باشيم. به اين بينا كرده و خداوند با تعيين خليفه ی خودش و با تعيين امين خودش و شهيد خودش، نعمتش را بر شماها تمام كرده و اين است كه هيچ آيهاي از نظر عظمت به عظمت امام نميرسد. شخص امام و شخصيّت امام بهعنوان اين كه امام است، مقامش از قرآن عظيمتر است و لذاست كه روز آن حيله ی عمروعاص در جنگ صفين، اميرالمؤمنين(علیه الصلاۀ و السلام) ميآيد فرياد ميزند به آن جهّالِ نادانهاي آن روز، ميفرمايد: قرآن ناطق مَنم. اين كاغذ و مركّب است كه بالاي نيزه كرده معاويه، قرآن ناطق مَنم. او كاغذ و مركّب است، ميشود باز نوشت. آن ها آمدند نادانها، كاغذ و مركّب را وسيله قرار دادند امام به حقّ را، آيه ی عظيم خدا را كنار زدند.
بعد به دنبال ميفرمايد كه عظيمترين آيه حجت خداست از بعد از پدرانش انبياء و بعد از پدرانش وصييّن و اوصياء خدا. يعني کی؟ يعني من. امام عسکري دارد ميفرمايد: من عظيمترين آيه ی خدا هستم؛ اسحاقبن اسماعيل به اين نكته توجه داشته باش.
و بعدش در اين جا امام عسکري (علیه الصلاۀ و السلام) به ضدانقلابيون آن روز، به فريبخوردهها، به گمراهان و منحرفين آن روز يك مطلبي دارد كه ما امروز اين مطلب را بايد به منحرفين و به گمراهان امروز خطاب بكنيم. امام به اسحاقبن اسماعيل ميفرمايد كه او به ديگران بگوید «فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ أَيْنَ تَذْهَبُون»كجاتون ميبرند؟! شماها را دارند كجا ميبرند به كدام سو ميبرند؟! «وَ أَيْنَ تَذْهَبُون» به كجاها داريد ميرويد؟! «کَالْأَنْعَامِ» مثل حيوانات سرتان را انداختيد زير و داريد به كجا ميرويد؟! شما را دارند به كجا ميبرند؟! «عَنِ الْحَقِّ تَصْدِفُونَ وَ بِالْبَاطِلِ تُؤْمِنُونَ» به كجا داريد ميرويد؟! از حقّ روي گردانديد! به حقّ پشت كرديد و به باطل ايمان آورديد! امام به مردمي كه آن روز زندگي ميكردند، امامت او را نپذيرفته بودند، گِردِ مُعتَمد عباسي، مُعتَزّ عباسي، مُوَفّق عباسي، خلفاي عباسي ميگرديدند؛ امام ميفرمود که اين ها دارند شماها را كجا ميبرند؟! شماها داريد با پاي خودتان به كجا ميرويد؟! سرتان را انداختيد زير، همین جور داريد ميرويد، به کجا می روید؟! ميدانيد به كجا ميرويد؟! شما در خيابانها، كنار این پيادهروها، درِ اين مغازهها، به اين خلقاللّهي كه روز جمعه مينشينند و براي خودشان آن جا به اصطلاح، به آن ها بگوييد؛ به آن هايي كه گوش به نغمه ی آمريكا و اسرائيل و عراق و كجا و كجا ميدهند و آن چه كه آن ها در اختيارشان ميگذارند نشخار ميكنند، به آنها بگوييد: «أَيْنَ تَذْهَبُون» كجاتون ميبرند؟ ميدانيد به كجا دارید ميرويد؟ از حق روي گردانديد؛ به باطل ايمان آورديد؛ امام حقّ را، امام عادل را، رهبر عادل را، رهبر عدالتخواه را، رهبر انساندوست را، امين خدا را، حجّت خدا را گذاشتيد؛ دنبال كي دارید ميرويد؟! «وَأَيْنَ تَذْهَبُون كَالْأَنْعَامِ عَلَى وُجُوهِكُمْ عَنِ الْحَقِّ تَصْدِفُونَ وَ بِالْبَاطِلِ تُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ تَكْفُرُونَ أَوْ تَكُونُونَ مِمَّنْ يُؤْمِنُ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ يَكْفُرُ بِبَعْض» شما از كساني شديد كه به خدا كافر شديد؟ ها؛ ممكن است كسي بيايد بگويد: نه؛ آن ها كه امّت اسلام بودند؛ پيرو پيامبر بودند؛ آن ها خدا را قبول داشتند؛ به خدا كافر نشده بودند؛ چطور امام عسکري به مسلمان ها ميفرمايد كه شما به خدا كافر شديد؟! چطور امام عسکري به مسلمان ها ميفرمايد: شما بعضي از كتاب را بِهِش كفر ورزيديد و بعضي از کتاب را قبول كرديد؟! اگر به خود مسلمان ها ميگفتند: شما بعضي از كتاب را قبول كرديد و بعضي از كتاب را ردّ كرديد آن ها اعتراض نميكردند؟ كدام قسمت از کتاب را نپذيرفتند؟ به چه قسمتي از كتاب كافر شدند؟ مگر مهمترين مسأله ی كتاب، امامت نيست؟ مگر مهمّ ترين مسأله ی كتاب، رهبري و پيشوائي امت اسلامي نيست؟ به اين كافر شدند. به بعض از كتاب كافر شدند و بعضي را قبول كردند. نماز و روزهاش را قبول كردند، امّا امامت و رهبرياش را رها كردند. چرا شما به بعضي از كتاب كافر ميشويد و به بعضي هاش مؤمن ميشويد؟!
و بعد امام عسکري (علیه الصلاۀ و السلام) ميفرمايد: «فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ وَ مِنْ غَيْرِكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ طُولُ عَذَابٍ فِي الْآخِرَةِ الْبَاقِيَةِ وَ ذلِكَ وَ اللَّهِ الْخِزْيُ الْعَظِيم» خوب توجه كنيد؛ بگوييد به ديگران كه نيستند اين جا. پيام امام عسکري را برسانيد به آن هايي كه اين جا نيستند. امام عسکري (علیه الصلاۀ و السلام) ميفرمايد: «فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ» نيست جزاي آن كساني كه اين چنين ميكنند - يعني از حق روي ميگردانند و به باطل روي ميآوردند، پيشوائي حق را ميگذارند و دنبال پيشوايان باطل و كفر ميروند- نيست جزاي آن ها مگر خزي در دنيا، خواري در دنيا و عذاب در آخرت. كساني كه پيشوائي حق را بگذارند و دنبال پيشوايان باطل بروند اين ها در دنيا خوارند مثل زمان طاغوت و درآخرت هم در عذاب أليم؛ خوارند؛ حقيرند؛ پَستند؛ آن ها را به حساب نميآورند. هر معامله ای كه بخواهند باهاشان ميكنند. ميفروشند آن ها را؛ مَلعبه ی خودشان قرار ميدهند آن ها را؛ برده ی خودشان قرار ميدهند آنها را؛ خزي دنيا، خواري دنيا و عذاب آخرت، در جهنم هم در آتش قهر خدا خواهند سوخت. چرا خدا را رها كرديد؟ و طاغوت را؛ چرا امام عدل را رها كرديد؟ و امام جور را؛ چرا امام حق را رها كرديد؟ و پيشواي باطل را؛ عذاب اليم.«و ذلِكَ وَ اللَّهِ الْخِزْيُ الْعَظِيم» به خدا قسم خزي عظيم، خواري بزرگ اين است؛ اين است كه در قيامت عذاب بشوند كه چرا شما دنبال پيشواي حق نرفتي و دنبال پيشواي باطل رفتي؟ اگر امروز يك ميليارد مُسلِمي كه روي زمين است، اين پيشوايان دلقكِ مزدور اجانب را بگذارند و دنبال پيشواي حق حركت بكنند و اگر آن روزها اين امام عسکري را نميگذاشتند تا در اردوگاه دشمن محبوس و محصور بشود و دنبال مُعتَمد و المُستَنصَر و المُعتَزّ و فلان نميرفتند روزگار جامعه ی اسلامي اين چنين بود كه يك تاريخ گذشت؟ ميتوانست مُعتَمد عباسي نيم ميليون مسلمان را، نیم میلیون شيعه را، نیم میلیون از بهترين مسلمانهاي آن روز را قتل عام بكند. خُب از اين بند مطلب هم گذشتيم.
فلسفه ی احكام و ربط احكام با امامت و رهبري از بيان امام عسکري. امام عسکري (علیه الصلاۀ و السلام) ميفرمايد: «فَفَرَضَ عَلَيْكُمُ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمَ وَ الْوَلَايَةَ» خداوند بر شماها واجب كرد؛ واجب كرد بر شماها حج را، عمره را، اقامه ی نماز را، دادن زكات را و روزه را بر شما واجب كرد و ولايت. ولایت را هم بر شما واجب كرد. امامت و پيشواي حق را بر شما واجب كرد و به دنبالش می فرماید: «وَجَعَلَ لَكُمْ بَاباً تَسْتَفْتِحُونَ بِهِ أَبْوَابَ الْفَرَائِضِ» امام حسن عسکري در اين جا چگونه حقيقت مطلب را بيان ميكند. آنی که امروز شما عينيّت آن را در جامعه ی خودتان داريد ميبينيد؛ داريد لمس ميكنيد. امام مي فرمايد: خدا براي شماها دري قرار داد كه به وسيله ی آن در، باز ميكنيد، ميگشائيد، فرائض را؛ يعني شما با رفتن از آن در ميتوانيد به حقيقت فرائض برسيد. اگر اين در به روي شما گشوده شد، اگر اين در به روي شما باز شد، شما ميتوانيد راهي به روي نماز، ر اهي به روي روزه، راهي به روي زكات، راهي به روي جهاد داشته باشيد و درِ نماز و درِ روزه و درِ حج و درِ جهاد و زكات به روي شما گشوده ميشود يعني شما ميتوانيد حقيقت نماز را بفهميد. اگر اين در به روي شما باز بشود شما ميتوانيد حقيقت نماز را بفهميد. حقيقت روزه را بفهميد. اگر درِ امامت، درِ ولايت، درِ پيشوايي حق، به روي شما سدّ شد، نمازهاي تان، نماز نيست. حجّ تان حج نيست. زكات تان زكات نيست و جهادتان جهاد نيست و نميتوانيد معنا و مفهوم نماز و حج را بفهميد. خدا ميفرمايد که «وَ جَعَلَ لَكُمْ» امام عسکري ميفرمايد: «وَ جَعَلَ لَكُمْ بَاباً تَسْتَفْتِحُونَ بِهِ أَبْوَابَ الْفَرَائِضِ وَ مِفْتَاحاً إِلَى سَبِيلِهِ لَوْ لَا مُحَمَّدٌ ص وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ وُلْدِهِ لَكُنْتُمْ حَيَارَىكَالْبَهَائِمِ لَا تَعْرِفُونَ فَرْضاً مِنَ الْفَرَائِضِ» خداوند براي شما قرار داد مفتاح، كليد راه هاي خودش را؛ شما ميخواهيد راه خدا را برويد، راه خدا كليد ميخواهد. راه خدا رفتن بايد از دروازه وارد شد. خدا كليدي براي شما قرار داده كه با آن كليد ميتوانید راه او را برويد و راه هاي او را برويد. اگر آن كليد را نداشته باشيد شما نميتوانید راه خدا را برويد. آن كليد، كدام كليد است؟ آن كليد نيست مگر ولايت؛ آن كليد نيست مگر امامت و پيشوائي حقّ.
بعدش امام عسکري(علیه الصلاۀ و السلام) ميفرمايد: «وَ هَلْ تُدْخَلُ مَدِينَةٌ إِلَّا مِنْ بَابِهَا»آيا شما ديديد كه وارد یک خانهاي بشوند جز از در آن خانه؛ اگر شما وارد خانهاي ميخواهيد بشويد از درِ آن خانه وارد ميشويد. اگر شما ميخواهيد وارد اسلام بشويد، وارد فقه اسلام بشويد، وارد اخلاق اسلام بشوید، وارد معارف اسلام بشويد، بايد از در وارد بشويد و درِ فقه اسلام، اخلاق اسلام، معارف اسلام، امامت است. پس بنابر اين اگر شما ميخواهيد اسلام را بشناسيد اول بايد اين امامان را بشناسيد.
قسمت آخر اين بيان را براي تان عرض بكنم كه امام ميفرمايد: «لمَّا مَنَّ عَلَيْكُمْ بِإِقَامَةِ الْأَوْلِيَاءِ بَعْدَ نَبِيِّكُمْ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِينا» هنگامي كه خداوند برشماها منت نهاد، بعد از پيامبرش به اقامه ی اولياءخودش، اولياء خودش را اقامه كرد. بعد از پيامبر، بعد از انبياء، ائمه را آمد خدا منت نهاد بر شما- برادر توجه كنيد حرف هايي كه من ميزنم از آن جزوه ای که شما می خوانید گوش كردنی تر است- امام ميفرمايد: خدا منت نهاد بر شما بعد از انبياء و اولياء براي شما تعيين كرد؛ نصب كرد؛ قرار داد؛ منّت نهاد بر شما و خداوند نعمتش را بوسيله ی انتصاب این اولياءبر شما تمام كرد وآن آيه را نازل فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِينا» كه امام عسگري به اين آیه استناد ميكند.
بعدش، امام يك جملهاي ميفرمايد كه اين جمله به قدري جالب است كه در ميان همه ی اين جملات شايد اين جمله جالب ترينِ جملههایي كه گفته شد باشد. امام ميفرمايد: «وَ لَوْ لَا مَا يُحِبُّ اللَّهُ مِنْ تَمَامِ النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ لَمَا رَأَيْتُمْ لِي خَطّاً وَ لَا سَمِعْتُمْ مِنِّي حَرْفاً» اگر خدا نميخواست نعمتش را بر شماها تمام بكند شما يك سطر از من را نميديديد و يك كلمه و يك حرف از من نميشنيديد. متوجه ميشويد امام چي می فرماید: چون خدا ميخواهد نعمتش را بر شماها تمام بكند، مرا منصوب كرده تا براي شما بنويسم؛ مرا منصوب كرده تا براي شما بگويم. اگر خدا دوست نداشت نعمتش را بر شماها تمام بكند «لَمَا رَأَيْتُمْ لِي خَطّاً » يك سطر از من را شما نميديديد. يك حرف را از من شما نميشنيديد. اما این که امروز من دارم مينويسم و من دارم می گویم و من دارم خطبه ميخوانم، اين براي اين [است]كه خدا ميخواهد بوسيله ی نامههاي من و خطبههاي من و سخنان من و احاديث من نعمت را بر شماها تمام بكند. نتيجه آن چه كه تا به حال گفتيم امام عسکري در آن شرايط خفقان مسأله ی رهبري را، مسأله ی امامت را مطرح ميكند. امام به عنوان خليفۀ الله، امين الله، شهيدالله، امام به عنوان باب الله و باب الفرائض و امام به عنوان بابِ سبيلالله و در و دروازه ی راه خدا وكليد راه خدا.
و امام ميفرمايد: امامت تنها نعمتي است كه خدا بوسيله ی او نعمت هايش را بر شماها تمام كرده. اين خلاصه ی آن چه كه تابه حال گفتيم و نتيجهاش اين كه امروز به لطف خدا ما مردم ايران و امت اسلامي از بركت نعمت امامت و رهبري بهره ميگيريم. امروز ولايتفقيه كه جانشيني ولايت ائمه است؛ جانشيني بهحقّ ولايت ائمه هست؛ ما را رهبري ميكند و ميبينيم كه نماز ما معنا پيدا كرده، جهاد ما معنا پيدا كرده، تفكر ما معنا پيدا كرده، و زندگي ما معنا پيدا كرده و تا كجا كه معنا پيدا بكند و اين جاست كه ما به اهمّيت مسأله ی امامت بايد توجه بكنيم و بايد به آن هايي كه توجه ندارند هماني را كه امام فرمود بگوييم: خواري دنيا و عذاب آخرت. از انصاف است كه چنين رهبر پاك و عادل و عدالتخواهي را ما بگذاريم و گوش به نغمههاي راديو بيبيسي و آمريكا و اسرائيل و عراق بدهيم. از انصاف است كه ما بنشينيم و نغمههاي آن ها را نشخوار بكنيم و براي خودمان رؤياهاي شيطاني را و خوابهاي خرگوشي ببينيم.
در پايان اين نامه امام موعظه ميفرماید. من موعظه ی امام را هم عرض ميكنم. «وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُفَرِّطُوا فِي جَنْبِ اللَّه» امام فرمود: در خطبه ی اول ائمه ی جمعه براي شان واجب است كه از تقوا صحبت بكنند. همه ی آن چه كه گفتيم تقوا بود. اما امام در پایان این طور می فرماید: «وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُفَرِّطُوا فِي جَنْبِ اللَّه»آي مسلمانها بترسيد از خدا، اين كه در كنار خدا و در جوار خدا شما تفريط كنيد؛ شما افراط كنيد؛ شما زيادهروي كنيد. بترسيد از خدا از اين كه شماها از حق عدول بكنيد. بترسيد «فَتَكُونُوا مِنَ الْخَاسِرِين» كه اگر شما از حقّ عدول كرديد شما زيانكار هستيد؛ شما خسران برديد؛ «بُعْداً وَسُحْقاً لِمَنْ رَغِبَ عَنْ طَاعَةِ اللَّه» دور است از رحمت خدا؛ دور است از رحمت خدا؛ آن كسي كه «رَغِبَ عَنْ طَاعَةِ اللَّه» از طاعت خدا و اطاعت خدا روي بگرداند « وَ لَمْ يَقْبَلْ مَوَاعِظَ أَوْلِيَائِه » و دور است از رحمت خدا آن کسانی که،آن مردمي كه حرف دوستان خدا را گوش نكند؛ نصيحت و خيرخواهي دوستان خدا را گوش نكند؛ نصيحت و خيرخواهي اولياءالله را گوش نكنند؛ اين ها دورند از رحمت خدا؛ «وَ قَدْ أَمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ ص وَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ».
بعد امام ميفرمايد «اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ .... فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ » من گفتم آن چه را بايد بگويم؛ اما شما هرچه ميخواهيد بکنید بدانيد «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» بدانيد كه خدا عمل شما را ميبيند؛ رسول خدا عمل شما را ميبيند؛ مؤمنين هم عمل شما را ميبينند.
از آن جائي كه بنده مسافر هستم و توی اين هفته جلسهاي داريم، راه دور؛ لذا صبح هم اهواز بوديم، نميتوانيم به عنوان خطبههاي نماز جمعه، دو خطبه بخوانم. براي اين كه برادران از خستگي بيرون بيايند و باقيمانده ی مطالبم را عرض كنم من اين جا تقريباً مطلبم را دو قسمتش كردم. يك قسمت تذكرات، به جاي خطبه ی دوم و يك قسمت، بيان امام حسن عسکري(ع). همه سرجاي شان بمانند شكوه و عظمت اين جلسه را نشكنند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«وَ الْعَصْرِ - إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ - إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»
------------------------------------------------------ بخش دوم -----------------------------------------------------
[همان گونه که شهید موسوی دامغانی در بخش قبلی سخنان خویش متذکر شدند و نیز در ادامه تصریح می نمایند، به سبب شکسته بودن نماز ایشان و لزوم کامل بودن نماز امام جمعه، مطالب ذیل به عنوان جایگزین خطبه ی دوم مطرح و سپس نماز ظهر و عصر اقامه گردیده است]
الصلاۀ و السلام علی مولانا امیر المؤمنین و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی «حججک علی عبادک صلواتک علیهم اجمعین».
در خطبه ی دوم - البته به جاي خطبه ی دوم - اولين قسمتي كه بايد عرض بكنيم تأثّر و تأسّف شديد خودمان از حادثهاي كه براي مردم قهرمان دزفول با دست جنايتكارانه ی صدام كافر بهوجود آمد. ظرف 15دقيقه دو موشك 12متري در دو نقطه ی شهر كه حدود 500 باب خانه و مغازه ويران شد و نزديك 100 نفر شهيد و نزديك 250 الي 300 نفر مجروح. در ميان شهدا كودك 5 روزه وجود داشت و زن حامله و پيرمرد و پيرزن و يك بيمارستان و يك مسجد مورد هدف موشك قرار گرفته[است].
البته امام بزرگوارمان ديروز فرمودند؛ فرمودند: ممكن است بعضيها بگويند که شما با آمريكا چه كار داشتيد كه آمريكا امروز با ما بجنگد؟!اگر شما اين ايراد را به ما داريد پس شما به پيغمبر اعتراض كنيد؛ شما به اميرالمؤمنين اعتراض كنيد كه همه بِهِش گفتند علي امروز با معاويه كاري نداشته باش؛ بگذار معاويه سرجاي خودش بماند. با معاويه در نَيُفت؛ گرفتاري درست ميشود. اميرالمؤمنين فرمود: من از طريق باطل نميخواهم به حق برسم. من يك معاويه ی جنايتكاري كه از طريق باطل روي كار آمده و دارد حكومت ميكند [را] نميتوانم به نام والي اسلام تحمل بكنم و شما بياييد به امام حسين اعتراض بكنيد كه با جمعيّت كمي از مدینه حركت کرد؛ مكه و آمد كربلا. اگر آن ها اشتباه كردند؛ اگر پيغمبر اشتباه كرد كه با ابوسفيان دراُفتاد و امام حسين با يزيد؛ ما هم اعتراف ميكنيم اشتباه كرديم. اما اگر نه؛ پيامبر، اميرالمؤمنين و امام حسين با ظلم مبارزه كردند؛ براي شرافت انسان، آزادي انسانيّت قيام كردند ما هم براي شرافت انسان و آزادي انسانيت قيام كرديم و حالا كه قيام كرديم با آمريكا بايد بجنگيم و آن چه كه ما بدست آورديم در برابر آن چه كه از دست ميدهيم خيلي ارزشش بالاتر است؛ قابل مقايسه نيست. ما امروز اسلام را زنده كرديم. ما امروز در دنيا اسلام را رو سفيد و سربلند كرديم. امروز دنيا ديگه توجّه به شرق ندارد؛ توجّه به غرب ندارد؛ توجه به هيچ مرام و مکتب و مسلكي ندارد. دنيا امروز شيفته ی اسلام شده، اين قربانيها در برابر اين ارزش هایي كه بدست آورديم اگر چه براي ما خيلي تأسفآور است اما چيزي نيست. شما امروز را كه اين پيام روح بخش امام صادر شده مقايسه بكنيد با زمان طاغوت؛ زمان طاغوت چه ميكردند؟ برادران ژاندارمري ما امروز ژاندارمري جمهوري اسلامي هستند؛ خيلي رشد كردند و بحمدلله جندالله شدند. اما زمان طاغوت يك ژاندارم در دورترين نقاط اين مملكت که بود مثل شاه حكومت نميكرد؟! بر زن و مرد و مال و جانِ مردم و عرض مردم سلطه نداشت؟! نميتوانست مطلق العنان زور بگويد و آن ها را چپاول بكند؟!. اما امروز كدام مقام است توی اين مملكت كه بتواند به مردم زور بگويد؟ كدام مقام است؟ چه مقامي جرأت ميكند امروز به كسي تجاوز بكند؟ اگر مقامات قضائي اين مملكت بفهمند؛ پرونده ی آن شخص به دست آن ها برسد؛ چه مقامي است كه آن ها اغماض كنند؟ چشمپوشي بكنند. اين ارزش كم است؟
اين ارزشي كه امام بزرگوارمان در اين پيام هشت مادهاي شان كه ما ائمه ی جمعه رسالت داديم هر هفته قسمتي از اين پيام امام را براي آشنايي شما برادران و خواهران بازگو بكنيم؛ اين پيام كه هيچ كس حق ندارد كسي را بدون حكم قاضي - كه از روي موازين شرعيه بايد باشد- توقيف و يا احضار نماید. هيچكس حق ندارد؛ دادستان حق ندارد؛ داديار حق ندارد؛ دادگاه حق ندارد؛ حق ندارد؛ هيچكس حق ندارد كسي را بدون حكم قاضي - كه از روي موازين شرعيه بايد باشد - توقيف و یا احضار نمايد؛ هر چند مدت توقيف كم باشد. دوم هيچكس حق ندارد به نام كشف جرم يا گناه تعقيب و مراقبت يا اهانت كرده يا به تلفن و نوار گوش كند و تجسّس در اسرار كند و اسراري كه به او رسيده و لو براي يك نفر فاش كند. حق ندارد. مرتكب، مستوجب تعزير و حد شرعي است. اگر كسي تلفن یک شخصي را گوش بدهد؛ اگر كسي نوار یک شخصي را گوش بدهد، بعد برود براي يك نفر فاش بكند يك وقت مقام قضائي است؛ يك وقت يك مقامي است كه در كشف جرم و دستگيري مجرم نوار را هم بايد گوش بدهد، گوش بدهد. اما حقّ ندارد اين كسي كه نوار را گوش ميدهد براي يك نفر حتي فاش بكند. اگر يك مورد اتفاق بيفتد يك فردي از مقامات قضائي يا اطلاعاتي يا آگاهي شهرباني يك چيزي را كه درون يك خانه ای ديدند براي يك نفر حتی بازگو بكنند؛ آن پليس شهرباني، آن پاسدار، آن بسيجي، آن ضابط دادگستري يا دادگاه انقلاب بايد تعزير بشوند؛ براي يك نفر اگر بازگو كند. درون يك خانهاي به پاسور و قمار برخورد كردند؛ درون خانهاي به يك وسيله ی لهو و لعب برخورد كردند؛ ديدند يك نفر شراب می خورد؛ ديدند يك نفر دارد گناه ميكند؛ مقام اطلاعاتي هم هست؛ دستگاه انتظامي و امنيتي هم هست؛ ضابط دادگستري و دادگاه انقلاب هم هست؛ حقّ ندارد بازگو بكند. كجاي دنيا شما سراغ داريد يك همچنين امنيّتي را؟!
حالا هر غلطي كه دل شان ميخواهد راديوهاي خارجي بکنند؛ يكي شان بگويد: امام گفت كه انقلاب ديگر در ايران تمام شد. انقلاب دیگه تمام شد؛ يعني نه شرقي و نه غربي ما دیگه تمام شد؛ يعني ديگه ما ميتوانيم با شوروي رابطه داشته باشیم؛ با آمريكا هم رابطه داشته باشيم. آن ها اين جوري تبليغ ميكنند. نه؛ انقلاب ما تمام نشده. انقلاب ما امروز به يك مرحلهاي رسيده كه ميتواند با اين كه دارد با شما ابرجنايتكارها، هر دو تان شرق و غرب ميجنگد درون كشور به مردم خودش اطمينان خاطر بدهد [تکبیر نمازگزاران] ميتواند به مردم خودش اطمينان خاطر بدهد.
و امروز تنها رسالتي كه دارد به اجرا درآوردن احكام اسلام است. اگر امروز ما اين احكام ظريف اسلام را به اجرا نگذاريم، كِي ميخواهيم به اجرا بگذاريم؟ مردم بفهمند مزّه ی اسلام را؛ بِچِشّند مزّه ی فقه اسلام را؛ احكام اسلام را؛ اسلام اين است. اين را كه گفتم از آن طرف اسباب سوء استفاده ی بعضيها نشود. ممكن [است] بعضيها بگويند: خب؛ كسي ديگه حقّ ندارد از روزنه ی درِ منزل ما، از پنجره خانه ی ما، از پشتبام منزل ما، از جايي نگاه بكند به درون منزل ما؛ حقّ ندارد كسي ديوار منزل ما را بگيرد، بريزد توی منزل ما و بخواهد مثلاً منزل ما را تجسّس بکند؛ تفتيش بكند. پس خوب شد آزاد شديم؛ حالا ميتوانيم ديگه گناه بكنيم. من اول اين قسمت مطلب را بگويم: برادران و خواهران؛ بشنويد و برويد به ديگران هم بگوييد: هيچكس از نظر اسلام حقّ ندارد از پشت بام خانهاش به درون خانهی همسايهاش نگاه بكند. هيچكس حقّ ندارد از لاي درِ منزل همسایه اش یا یک کسی - توی کوچه - به درون خانه ی كسي نگاه بكند. اگر كسي نگاه بكند، دختر يا زنش لخت باشد آن صاحب خانه شرعاً حقّ دارد چشم آن كسي كه نگاه ميكند [را] با تير بزند. اولاً حقّ ندارد نگاه بكند؛ اگر نگاه كرد، حقّ ندارد بيرون براي كسي بگويد زن فلاني روسري توی منزلش سرش نبود. فُلان كَس را من توی خانه ی فُلان دیدم؛ حق ندارد بگوید. اگر بگويد حدّ شرعي دارد و بايد حدّ شرعي بخورد. اسلام اين است. حالا اين طرف قضيه را محكم كرديم؛ طرف دوم قضيه.
طرف دوم قضيه اين است كه اسباب سوء استفاده براي آن ها نشود كه یک وقتی ميخواستند گناه بكنند اما تا به حال از ترس دادگاه هاي انقلاب گناه نميكردند؛ از ترس مقامات نظامي و انتظامي گناه نميكردند؛ آن ها يك وقت فكر نكنند كه حالا ديگر آزادي شد. حالا ديگر دخترها آزادند. زن ها آزادند. هر كسي آزاده؛ بروند توی چهارديواري آن جا بنشينند، گناه بكنند. اين درِ رحمت اسلام وقتي به روي شما باز ميشود به روي مردم باز ميشود آن ها كه روحيه ی جسارت و عصيان داشتند بايد اين جا منعطف بشوند؛ شرمنده و منفعل بشوند؛ فكر كنند عجب، اسلام يك همچنين اسلامي است كه من گناه بكنم، معصيت خدا بكنم، مسلمانها ببينند، به عنوان يك مُنكر بايد باهاش مبارزه بكنند؛ اما باز هم حفظ آبروي مرا بكنند و نگويند. يك همچين اسلامي است؟! آن هايي كه گنه كارند اگر عاقل باشند وقتي اين درِ رحمت اسلام به روي آن ها گشوده می شود اين جوري بايد فكر بكنند. بايد فكر كنند كه ما ديگر نبايد گناه بكنيم. حالا كه امروز اسلام اين قدر به ما لطف ميكند و رحمت به خرج ما ميدهد؛ ما گناه نكنيم. ما عصيان نكنيم. اما اين را هم ميگوييم: اگر گناه كردند؛ اگر گناهكاراني پيدا شدند؛ برادرِ شماست، فاميل شماست، همسايه ی شماست، شما رفت و آمد خانوادگي داريد، شوهرش است، همسرش است، گناه ميكند؛ شماها؛ امر به معروف و نهي از منكر طوري نشده، امربه معروف و نهي از منكر سر جايش است. شما وظيفهتان اين است كه امر به معروف بکنید و نهي از منكر بكنيد. اوّل ارشاد بکنید؛ موعظه بكنيد؛ نصيحت بكنيد؛ بعدش رهاش بكنيد؛ تندي بكنيد؛ اگر ديديد خيلي بيباك و بيپرواست، اویی كه همسر او هست، شمايي كه با او زندگي ميكنيد، شمایی که با او رفيق و همخانه هستيد، شما ميتوانيد به مقام قضائي بگوييد كه فلاني چند نفر را توی منزل جمع ميكند شراب ميخورد. به ديگران حقّ نداريد بگوييد؛ به ديگران حق نداريد بگويی. اما به مقام قضائي، ميتوانی بگويی كه فلان خانه شرابخانه شده. ميآيند جمع ميشوند شراب می خورند. فلان خانه قمارخانه شده، ميآيند قمار ميزنند. ميتوانيد به مقام قضائي بگوييد. مقام قضائي هم ميتواند تعقیب بکند اما به ديگران حق ندارد بگويد. خُب اين مطلب دوم.
مطلب سوم؛ اين هفته هفته ی وحدت است كه به مناسبت ميلاد با سعادت پيامبر اكرم به قول برادران اهل سنّت ما، دوازدهم ربيع است. يعني امروز هشتم، نهم، دهم. دوازدهم، ميلاد پيامبر اكرم است. به پيشنهاد حضرت آيت الله منتظري، براي وحدت بين شيعه و سنّي ايشان فرمودند: که ما از روز دوازدهم را، هفته ی وحدت اعلام ميكنيم، وحدت با برادران مسلمان اهل سنّت مان تا روز هفدهم که به نظر ما ميلاد پيامبر اكرم است. انشاءالله برنامههایي كه اعلام ميشود با هماهنگی، همه ی برادرها و خواهرها حضور بهم برسانند و از هفته ی وحدت كمال استفاده را ببريم.
تذكري كه بايد بدهم ستادي براي بهتر برگزار شدن نمازجمعه تشكيل شده كه از برادران ستاد ميخواهيم فعالّتر حركت بكنند؛ كار بكنند. برادران و خواهران روستايي هم تلاش بكنند كه خودشان را به نمازجمعه برسانند و خود برادرها و خواهرها هم اگر فرش كم است هر کدام می توانند يك متري، دو متري، زيلويي، چيزي همراه خودشان بياورند كه یکی دو تا از برادرها و خواهر های دیگر هم استفاده بكنند. خود خواهرها می توانند كمك بكنند تا انشاءالله به یاری خدا ما بتوانيم به كمك فرمانداري زودتر موكتها را بياوريم توی حسينيه، انشاءالله موكت بشود شماها خيال تان راحت بشود.
مطلب ديگري كه بايد عرض بكنم این است که اين روزها مسأله ی ازدواج، دو مرتبه بعد از پاپان ماه صفر و شهادت امام حسن عسگري آغاز ميشود. البته من يك برنامه ای داشتم كه به برادرها و خواهرها پيشنهاد بكنم، برادرها و خواهرها مشكلاتي كه سر راه ازدواج فكر ميكنند هست آن مشكلات را بنويسند براي ما، تا دستهبندي بكنيم، ببينيم که جامعه ی شما سر راه ازدواج، اين مسأله ی اساسي و حياتي جامعه ی انسانيّت چه مشكلاتي را دارد و بعد با دستهبندي مشكلاتي كه سر راه ازدواج هست، راهحلّ هايي كه اسلام ارائه ميدهد آن ها را هم، فکرش را بكنيم و انشاءالله در فرصتهاي مناسب هم مشكلات .........................