شهید سید محمد تقی شاهچراغ: هدف و مقصودم از جبهه آمدن این است: 1- رضای حق 2- لبیک به ندای امام امت امید مستضعفان جهان 3- آزادی کربلا 4- تکلیف شرعی را اداء کرده باشم... با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا درآید.

Back شما اینجا هستید: نشرح ستارگان پرفروغ شهید سید ابوالقاسم موسوی دامغانی [نماینده ی مجلس] سخنرانی ها سخنرانی به مناسبت گرامیداشت شهدای هفتم تیر - شهرکرد

به مناسبت گرامیداشت شهدای هفتم تیر - شهرکرد

آن هنگام که بیان رَسا با واژه های آهنگین و موزون همراه می گردد هنری زیبا و ارزشمند را پدیدار می سازد که سخن را بر جان مخاطب می 9-10نشاند. شهید بزرگوار حجت الاسلام والمسلمین سید ابوالقاسم موسوی دامغانی [نماینده ی مردم رامهرمز در مجلس شورای اسلامی] با بهره مندی از این موهبت الهی در راستای تبلیغ ارزش های متعالی اسلام و انقلاب اسلامی وطیفه ی خویش را به انجام رسانیده است.

آن چه در ادامه می آید سخنان پرشور این شهید والامقام در مراسم گرامیداشت شهدای هفتم تیر می باشد که حکایت از عمق شناخت ایشان نسبت به توطئه های دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی دارد و برای همگان مفید و آموزنده می باشد. شایان ذکر است این سخنان به تاریخ 1363/4/7 هجری شمسی در شهرستان شهرکرد ایراد گردیده است.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سلام علیکم؛

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمین. الصلاۀ و السلام علی خیر خلقه و خاتم انبیائه، حبیبنا و حبیب إله العالمین أبی القاسم المصطفی محمد «صلی الله علیه و آله المعصومین و لعنۀ الله علی أعدائهم اجمعین».

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ‏ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» و «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‏ (علیه السلام) مِنْ أَوْثَقِ عُرَى الْإِيمَانِ أَنْ تُحِبَ‏ فِي اللَّهِ وَ تُبْغِضَ‏ فِي اللَّهِ»

شهادت 72 شهيد ارزشمند و بزرگوارِ فاجعه‌اي كه سرسپردگان آمريكا و منافقين كوردل آفريدند خصوصاً شهادت شهيد مظلوم، فرزند و شاگرد و تربيت‌شده ی حضرت امام، مؤسّس حزب جمهوري‌اسلامي و تدوين كننده ی قانون اساسي و افشاكننده ی توطئه ی ليبراليسم و منافقين و گروهك‌هاي التقاطي و الحادي و سدّ پولادين انقلاب در برابر امواج مهاجم خارجي و داخلي و ياور توانمند و نيرومند حضرت امام، بهشتي مظلوم و شهيد، شهید پرخروش، فريادگر عليه استكبار و ياور مستضعفان، محمد منتظري و شهيدِ شما، اِستَكي، شهادت اين عزيزان را به پيشگاه مولا امام عصر «ارواحنا فداه» و نائب برحقّش امام امّت و شما عشّاق، مؤمنين، دلباختگان و شيفتگان اين شهيدان، تبريك و تسليت عرض مي‌كنم؛ اميد است كه انشاءالله با استمداد از روح بلند و اهداف والاي اين شهيدان بتوانيم در اين مجلس پرفيض - اين مجلسي كه برادران عزيز حزب جمهوري‌اسلامي اين شهرستان از عمق عشق و احساس و اِرادت شان به اسلام و اولياء‌اسلام و اين شهيدان، مايه گذاشته‌اند و چنين زمينه‌اي را از براي اين مجلس فراهم كردند - انشاءالله بتوانيم استفاده بكنيم. برادران و خواهران نثار ارواح شهيدان مان صلواتي مرحمت كنيد.

در اين مجلس و امشب سخن گفتن بسيار دشوار است؛ آن هم براي فردي همچو بنده. در مجلسي كه به نام بهشتي، به نام هفتاد و دو ياور و همسنگر بهشتي اقامه شده است؛ سخن‌گفتن بسيار دشوار، زبان ياراي تكلّم و انديشه و خِرد ياراي استخدام كلمات و جملات را نمي‌دهد. اميد است كه باز هم خدا در سالگرد شهادت اين شهيدان بزرگ مدد كند بتوانيم دل هاي اين عشّاق و شيفتگان را متوجّه بزرگي و عظمت اين بزرگان و آرمان هاي مقدسّ شان بنمائيم.

برادران و خواهران مسلمان و انقلابي و شهيدپرور، امشب عاشوراي كربلاي انقلاب اسلامي است؛ امشب عاشوراي كربلاي سرچشمه است؛ امشب عاشوراي كربلاي دفتر مركزي حزب جمهوري‌اسلامي است؛ امشب عاشوراي سيدالشّهداي جمهوري‌اسلامي، شهيد مظلوم بهشتي و ياوران او هست؛ شب بزرگي است. اگر مردم ما، اگر همه ی اقشار ما، بهشتي را، بهشتيان را ارزش هایي كه سراسر وجود بهشتي را پر كرده بود و بهشتي به عشق آن ارزش ها زندگي مي‌كرد به‌درستي در مي‌يافتند امشب سراسر ايران عزاخانه بود؛ روستاها، شهرها، كوچه‌ها، محلّه‌ها، سَر دَرِ خانه‌ها، همه مثل شب و روز عاشورا سياه مي‌پوشيدند و هم چون تاسوعا و عاشورا عزاداري مي‌كردند.
 امام بزرگوارمان به‌حقّ درست فرمود كه بهشتي مظلوم زيست و مظلوم مُرد و هنوز هم متأسّفانه بهشتي و ياران بهشتي مظلوم هستند. هنوز هم بهشتي و ارزش هایي كه روح بهشتي را، فكر بهشتي را، آرمان ها و اهداف بهشتي را شكل مي‌داد آن ها براي خيلي از مردم ما، حتّي من بگويم آگاهان مردم ما ناشناخته است. اميد است که انشاءالله اين سالگردها، اين محافل و مجالس سبب شود که رفته‌رفته ما با بهشتي‌ها آشناتر بشويم و انشاءالله به عنوان اسوه و الگو بتوانيم در ادامه ی حيات و زندگي، در برخورد با توطئه‌ها و استكبار جهاني، در برداشت هایي از مفاهيم اسلام و قرآن و فرهنگ اسلام، انشاءالله بتوانيم بهره بگيريم.

برادران و خواهران؛ امشب از كجا بگوئيم؟! از كجا آغاز كنيم و چگونه سخن را به پيش ببريم و در كجا نتيجه بگيريم؟! حرف، بسيار است. از هرجا كه بگوييم ساعت ها سخن نياز دارد. از بهشتيِ تنها اگر بخواهيم بگوييم كتاب هايي بايد نوشته و خوانده شود؛ از محمد منتظري بگوييم؛ از حسين حقّاني بگوييم؛ از ديگر شهيدان بزرگوار اين حادثه بگوييم؛ از هركجا كه بگوييم ساعت ها وقت لازم دارد. اما بايد گذرا به مطالب گُذر كرد و از هر شمّه‌اي قطعه‌اي و فصلي را اشاره كرد و گذشت.

انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام و ياران مدبّر و آگاه و مدير و اسلام‌شناس، چون آيت‌الله العظمي منتظري، شهيد مظلوم  بهشتي، استاد مطهّري، اساتيد مجاهد و مبارز حوزه ی علميّه ی قم و طلّاب برومند و شجاع و دست‌پرورده ی شاگردانِ حضرت امام، اين ها در طول چند سالي كه امام در غيبت به سر مي‌بردند و در تبعيد، رفته‌رفته زمينه را براي پيروزي انقلاب و رسيدن  بهمن فراهم كردند؛ زندان ها تحمّل كردند؛ شهداي بزرگي همچون سيد محمدرضا ی سعيدي و غفّاري و انصاري و قريشي و شهداي ديگر را درون زندان ساواك شاه دادند؛ در تبعيدگاه‌ها، سياه‌چال‌هاي زندان ها سال هاي سال بزرگاني همچون آيت‌الله منتظري، محمد منتظري، آيت‌اللّه جنّتي، آيت‌الله نوري و ديگر اساتيد حوزه ی علميه ی قم و طلّاب و علاقه‌مندان به روحانيّت و دست‌پروردگان روحانيّت درون مساجد، درون حوزه‌هاي علميّه از دانشگاهي‌ها و بازاري‌ها و فرهنگي‌ها و اقشار مختلف آن دوره را آن چنان گذراندند تا آگاهي و بيداري و شناخت به مردم مان دادند؛ زمينه را براي پيروزي انقلاب فراهم كردند؛ انقلاب به لطف خداوند پيروز شد.

خاطرات خوب و بد، بسيّار است؛ امام عزيزمان به ايران وارد شدند؛ بايد از اين جا آغاز بكنم كه بهشتيِ بزرگ يكي از طرّاحان بزرگِ حكومت اسلامي بود؛ از آن روزي كه وارد قم شد؛ از آن روزي كه آن فجيعه را مُصدّقي‌ها، ملّي‌گراها، بر سر آيت‌الله كاشاني آورده بودند و آن خاطره ی تلخي كه بهشتي از مشروطيّت داشت سراسر وجود بهشتي را اين درد و سوز گرفته بود كه چرا بايد مشروطيّت به رهبري روحانيت به‌وجود بيايد، حركتي به نام اسلام به رهبري روحانيّت پديد بيايد اما نتيجه را دشمنان بگيرند؟! چرا بايد حركتي به رهبري آيت‌الله كاشاني و روحانيّت به وجود بيايد، مردم به نام اسلام، به رهبري روحانيّت به صحنه بيايند امّا باز هم نتيجه را دشمنان بگيرند؟! نهضت عقيم بشود؟! نهضت از مسير درست خودش منحرف بشود؟! چه بايد كرد؟ براي اين كه اين نوبت که انقلاب  مي‌شود آن هم به رهبري امام، اين انقلاب بماند و بماند تا زمينه ی ظهور بقيّهّ الله أعظم را فراهم بسازد و انشاءالله نتوانند منحرفين، سرسپردگان به غرب، به شرق، گرايش‌داران به شرق و غرب نتوانند از مسيرش منحرف بكنند؛ به ‌فكر ايجاد تشكيلات افتاد. البته شهيد مظلوم بهشتي به ‌فكر به وجود آوردن تشكيلات از ماه ها به پيروزي انقلاب نيفتاده بود؛ آن زماني كه قم طلبه بود، آن زماني كه قم، هم حوزه را هم دانشگاه را داشت، هم با دانشِ دانشگاه و هم با دانشِ حوزه هر دو آشنا شده بود، فكرش اين بود كه بايد جدايي دانشگاه  و حوزه را از سرِ راه برداشت؛ بايد ميان دانشگاه و حوزه پيوند به‌وجود آورد؛ بايد دانشگاه را با حوزه، حوزه را با دانشگاه آشتي داد؛ آشنا كرد و اين دو را در كنار هم قرار داد؛ صف واحد به وجود آورد و لذا درونِ حوزه ی علميّه ی قم، آن عصر، مدرسه ی دين و دانش به وجود مي‌آورد. گروهي از هم رزمانش با هم به نويسندگي آغاز مي‌كنند؛ مشغول مي‌شوند و سپس به تهران تبعيد مي‌شود. وقتي مي‌بينند دارد بهشتيِ بزرگ، حركتي مي‌آفريند؛ انسجامي به وجود مي‌آورد؛ او را به تهران تبعيد مي‌كنند. درون تهران، حركت را ادامه مي‌دهد؛ با مهندسين، با پزشكان، با دانشگاهيان، با روحانيّون حركت را آغاز مي‌كند؛ هيئت‌هاي مؤتلفه و فتواي قتل منصور و آن مي‌شود كه شما خبر دارید در ارتباط با حضرت امام و بعد مدرسه ی منتظريه ی قم، مدرسه ی حقّاني قم، مدرسه ی علوي تهران، همه ی اين ها حركتي بود در ادامه ی آن فكري كه شهيد مظلوم بهشتي داشت. روحانيّت مبارز تهران سازمان‌دهي مي‌شود؛ كُتُب دبيرستان‌ها و مدارس راهنمايي - مخصوصاً ديني - به طرّاحي و مديريّت بهشتي نوشته مي‌شود با قلم شهيد باهنر و ديگر دوستان شان.آن روز ارزش هاي اسلام را با نوشتار اين كتاب ها وارد فرهنگ رژيم شاهنشاهي مي‌كنند. روزنه‌هايي را به سوي اسلام، به روي اسلام در دلِ عزيزان ما مي‌گشايند؛ عشق به اسلام و ارزش هاي اسلام را آن روزها در آن تاريك‌خانه‌ها وارد مي‌كنند كه رژيم شاه ساخته بود. اين ها در ادامه ی همان حركت بود كه بهشتي فكرش را مي‌كرد.

تا رسيد به حزب جمهوري اسلامي؛ تا رسيد به شوراي انقلاب كه بهشتيِ بزرگ به پاريس سفر مي‌كند و با امام در ميان مي‌گذارد كه چنين قصدي داريم. امام مي‌فرمايد: هرچه زودتر اين كار را شروع بكنيد؛ حزب جمهوري‌اسلامي را به وجود بياوريد. وقتي ايران تشريف مي‌آورند حضرت امام مي‌پرسند كه چه كرديد؟ مي‌گويند: انقلاب آن چنان با سرعت پيش رفت كه فرصت را از ما رُبود و تاكنون نتوانستيم چنين كاري را بكنيم. امام مي‌فرمايد: دير شده! هرچه زودتر شروع كنيد و باز مي‌پرسد كه چه كرديد؟ مي‌فرمايند: ما كارِمان را آغاز كرده ايم و حزب جمهوري‌اسلامي به همين زودي رسميّت خودش را اعلام خواهد كرد. تشكيلاتي به وجود مي‌آورد كه اين تشكيلات بتواند در مقاطع حسّاس، مسير انقلاب را حفظ بكند؛ جامعه را به ‌سوي آرمان هاي انقلاب و اهداف انقلاب هدايت بكند؛ وحدت و انسجام ملّت را، حضور مردم را در صحنه حفظ بكند كه اين نتايج را بهشتيِ بزرگ اوايل انقلاب، آن موقعي كه ملّي‌گراها، سلطنت‌طلب‌ها، ليبرالسيم، منافقين، ديگر گروه ها بودند و فكر مي‌كردند كه مِثل بعد از مشروطه و مِثل بعد از آيت‌الله كاشاني، روحانيّت را كنار بزنند؛ مسير انقلاب را منحرف كنند؛ باز هم مثل آن روزها در دامن غرب بيفتند و آن ها نتيجه ی خون ها و شهادت شهدا و انقلاب و زحمات مردم را بِبَرند و بگيرند؛ بهشتيِ بزرگ با تأسيس حزب جمهوري‌اسلامي توانست اين توطئه را عقيم بكند و اين فكرِ پليد اين ها را با شكست روبرو بكند. اين حركت بهشتيِ بزرگ بود. بهشتيِ بزرگ با تأسيس حزب جمهوري‌اسلامي، رفراندوم جمهوري‌اسلامي با آن موفقيّت، با حركتي كه رهبريِ او دُرست به دست روحانيّت مبارز تهران، جامعه ی مدرسّين قم، خصوصاً حزب آن روزها نقش داشت.

من يادم است تمام شهرستان ها، همه ی روحانيّون و طلّاب با حزب جمهوري‌اسلاميِ آن روز همكاري فعّال داشتند؛ براي دعوت مردم به صحنه، دعوت مردم به پاي صندوق‌ها و دادن رأي به نظام جمهوري‌اسلامي، بعدش به مجلس شوراي اسلامي، بعدش به خبرگان، بعدش به قانون اساسي وَ  وَ حزب جمهوري‌اسلامي نقش فعّال داشت؛ البته درونِ خبرگان توانستند منافقين و سرسپُردگان به غرب نفوذ بكنند؛ در رياست جمهوري توانستند بني‌صدر را با آن صحنه ‌سازي ها و جوّ سازي ها به خورد مردم ما بدهند كه اين فصلي جدا دارد؛ امّا در مجلس شوراي اسلامي با همه ی آن بازي ها كه در آوردند؛ دفتر هماهنگي رياست جمهوري و چه‌ها كه كردند، نتوانستند آن ها را كه مي‌خواستند به مجلس بفرستند و اكثريّت را به قول خودشان، به فكر خودشان داشته باشند؛ در مجلس اوّل داشته باشند. خيلي‌ها را وارد كردند؛ ليبرال ها را، ملّي‌گراها را، نهضت آزادي‌ها را، همه ی اين غربي‌ها را، مي‌خواستند التقاطيّون را، منافقین را، رجوي را، این ها را وارد كنند امّا نتوانستند. بهشتيِ بزرگ با ائتلافي كه از روحانيّت مبارز و حزب و جامعه ی مدرّسین به وجود آوردند مجلس را، اكثريّت مجلس اول را از چنگال سرسپردگان به شرق و غرب درآوردند و اين يكي از موفقيّت‌هاي بزرگِ بهشتي بود و اصل ولايت‌فقيه در قانون اساسي و طرّاحي او و تصويب او با طرّاحي شهيد مظلوم بهشتي بود و امام تقويت كرد؛ تأييد كرد. ملّت هم پشتِ سر روحانيّت خصوصاً شهيد مظلوم بهشتي، اين يار پر توان امام، اين يار بصير و بينا و عارف امام، اين متّحدِ مجاهد عارف به زمان و عالِم به زمانِ شاگرد امام ايستاده بودند. «الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ رَبِ‏ الْعالَمِينَ‏» ثمره ی تدبير، مديريّت و طرّاحي بهشتيِ بزرگ اين ها بود كه اشاره شد.

در اين فصل بايد به شما عرض بكنم آن ها كه نقشه كشيده بودند؛ از خارج آمده بودند؛ درون كشور بودند؛ با آمريكا در ارتباط بودند؛ منتظر بودند كه به رهبري امام، انقلاب پيروز بشود و بعد آن ها به اصطلاح روحانيّت را كنار بزنند و خود به صحنه بيايند و بگويند روحانيّت را با سياست كاري نيست؛ دين را با سياست كاري نيست؛ شما برويد؛ شما بروید نمازتان را بخوانيد؛ شما برويد مسائل شرعي‌تان را بگوييد؛ شما را با اداره ی مملكت چه كار؛ روحانيّت را كنار بزنند و بعد خود هر چه كه مي‌خواهند بكنند. مروري به آن دوره خاطرِ برادران و خواهران را متوجّه اين نكات دردآور مي‌كند كه آن ها چه كردند؛ چه جوّسازي‌هايي، چه شايعه‌پراكني‌هايي، تخصّص را چگونه آمدند چماق كردند و در برابر تعهّد قرار دادند؛ چگونه آمدند كمبودها را، نارسايي‌ها را كه بعد از انقلاب طبيعي بود بزرگ كردند و بزرگ و بزرگترش مي‌كردند؛ چگونه مي‌آمدند دولت رجايي را باهاش مخالفت مي‌كردند؛ مبارزه مي‌كردند كه رأي نياورد؛ كه به عنوان نخست‌وزير،كابينه را نتواند تشكيل بدهد؛ در رأس كابينه قرار نگيرد؛ چه جور عليه او جوّسازي و سخنراني، بي‌عرضه است، نمي‌تواند اداره بكند، وَ وَ گفتند براي اين كه بتوانند قدرت را به‌دست بگيرند. هر گروهي از يك طريقي، با يك نوايي، با يك نغمه‌اي، با يك شيوه‌اي عليه روحانيّت، عليه انقلاب اسلامي فعّاليّت مي‌كردند؛ سخنراني‌ها، مناظره‌ها، مصاحبه‌ها و بعدش ميدان آزادي، ميدان شهدا، بهشت ‌زهرا، آن سخنراني‌هاي كذائي، آن كف‌زدن‌ها، آن سوت‌زدن‌ها، آن ها را به وجود آوردند؛ همه ی اين ها نبود مگر براي كنار زدن روحانيّت و مگر براي رسيدن به قدرت.

من در اين جا در حضور شما برادران و خواهران عرض مي‌كنم که دو تا بينش آن روز در مملكت ما در جريان بود. يك بينش، بينشي كه در رأس او امام بود و بالاتر، بايد بگويم در رأس او پيغمبر بود و بايد بالاتر بگويم در رأس او خدا بود و وحي بود. يك بينش چنين بينشي بود كه اين بينش حاكميّت خدا را مي‌خواست؛ كه اين بينش حاكميّت اسلام را مي‌خواست؛ كه اين بينش حاكميّت ارزش هاي متعالي اسلام را مي‌طلبيد و دنبال مي‌كرد و تعقيب مي‌كرد.

بينش دوّمي هم بود. بينش دوّم، بينش مادّي‌گرايانه، بينشي كه شعارهاي مناسب با طرز تفكّر مادي‌گرايي، آن بينش را مطرح مي‌كردند؛ آن بينش مناسب بود با طرحِ تخصّص در برابر تعهّد. بايد متخصّصين را بَها داد؛ بايد متخصّصين را اجازه نداد كه به خارج كشور فرار كنند؛ بايد متخصّصين را كنار نزد و از متخصّصين بايد استفاده كرد. البته  هيچ‌كس مخالف نبود؛ بهشتيِ بزرگ هم مخالف نبود؛ مُنتها بهشتيِ بزرگ مي‌فرمود: ما مي‌گوييم تخصّصِ همراه با تعهّد.

آن بينش، بينشي بود كه انگيزه‌اش فقط و فقط رسيدن به قدرت بود. بينش اوّل انگيزه‌اش حاكميّت اسلام بود؛ حاكميّت ارزش هاي متعالي اسلام بود؛ نجات محرومين و مستضعفين از چنگال مستكبرين بود. امّا بينش دوم، فقط انگيزه‌اش رسيدن به قدرت بود و لاغير؛ بينش دوم، انگيزه‌اش فقط و فقط رسيدن به قدرت بود و براي رسيدن به قدرت - هدف وسيله را توجيه مي‌كند - با هر وسيله‌اي، با هر شيوه‌اي، با ريختنِ آبروي هر كسي، با ترور شخصيّتِ‌هر شخصيّتي، با ترورِ شخصيّت، با ترور فيزيكي هر شخصي، و لو شده آخرش امام را هم هتك حيثيّت بكنند، شخصيّت امام را هم زير سئوال ببرند، ولي به قدرت برسند؛ اين كار را حاضر بودند بكنند. دو تا بينش در جريان بود. بينش اوّل، بينشي بود كه امام او را رهبري مي‌كرد؛ كه شهيدِ مظلوم بهشتي و روحانيّت او را رهبري مي‌كردند؛ كه هنوز هم «الحمدلله رب العالمين» دنبال اين بينش، قاطع هستند و انشاءالله با حضور شما مردم در صحنه، انشاءالله آن چه را كه خدا مي‌خواهد، آن چه را كه پيغمبر مي‌خواسته، آن چه را كه شهيدِ مظلوم بهشتي به‌خاطر او قرباني شده و همه ی شهداي ما به خاطر او قرباني شدند انشاءالله حاكم خواهد شد. بينش دوّم عرض كردم بينشي بود كه آن بينش، انگيزه‌اش فقط و فقط به قدرت رسيدن بود. خطرهاي آن روز، انقلاب اسلامي ما را تهديد مي‌كرد؛ خطرهاي آن روز، جمهوري‌اسلامي ما را تهديد مي‌كرد؛ آن خطرها، خطرهایي بود كه داخل كشور، سازماندهي‌اش با همين گروه هایي بود كه اشاره شد؛ خارج كشور آمريكا بود و همه ی قدرت هاي شيطانيِ هم‌خطّ آمريكا، از غربي‌ها و شرقي‌ها، شرقي‌ها و غربي‌ها داخل كشور يك سخن را مي‌گفتند؛ تا مي‌توانستند سعي مي‌كردند عليه افراد مؤثّر ما جوّسازي كنند؛ برچسب بزنند؛ تهمت بزنند؛ شخصيّت آن ها را زير سئوال ببرند تا نتوانند آن ها در سطح جامعه ظاهر بشوند و رهبري كننداين حركت را. اين يكي از كارهايي بود كه آن ها كردند و خيلي هم تا حدودي مؤثّر واقع شد.

شخصي، شخصيت والايي، بزرگی و عظيم‌الشّأني مثلِ آيت‌الله بهشتي را آن تهمت‌ها و بر چسب ها را بِهِش زدند؛ انحصارطلب، قدرت‌طلب، ديكتاتور، اَرز به خارج فرستاده، خانه ی فلان زندگي مي‌كند، قبل از انقلاب كجا بوده است که حالا یک مرتبه انقلاب را رهبري مي‌كند؟ شروع كردند اين مطالب را در مورد بهشتيِ بزرگ مطرح بكنند؛ خيلي از مؤمنين، خيلي از علاقه‌مندان به امام، خيلي از نمازخوان ها و روزه‌بگيرها از برادرها و خواهرها، از دل سوزان انقلاب و اسلام بودند كه تحت تأثير قرار گرفته بودند و بدبين شده بودند و متأسّفانه بلندگوي دشمنان قرار گرفته بودند و اين جا و آن جا جوّ را عليه اين بزرگان مسموم مي‌كردند و از آن طرف نارسايي‌ها را، كمبودها و ضعف‌ها را بزرگ و بزرگتر و بزرگتر مي‌كردند و مي‌گفتند: فقط تنها ما هستيم كه مي‌توانيم مشكلات را حلّ كنيم؛ گرفتاري‌ها را از سر راه برداريم؛ ما هستيم، امّا نمي‌گذارند مسأله ی اقتصاد را آن چنان توی مملكت طرح مي‌كردند، بزرگ مي‌كردند، مسأله ی جنگ را، مي‌گفتند ما مي‌خواهيم جنگ را به پايان ببريم، تمام کنیم، امّا نمي‌گذارند؛ كي‌ها نمي‌گذارند؛ در بين مردم، در بين برادران ارتشي ما مي‌گفتند: اين آخوندها هستند كه نمي‌گذارند ما جنگ را تمام بکنیم؛ مسأله ی اقتصاد را حلّ بكنيم؛ اين مسائل را آن روز مطرح مي‌كردند و مي‌گفتند و آن روز تا حدودي هم مؤثّر واقع مي‌شد. ترور شخصيّت نتوانست كاري بكند؛ ترور اشخاص چون شهيد مطهّري، شهيد مفتّح، شهداي محراب، شهيد هاشمي‌نژاد، اين ها هم نتوانست كاري بكند؛ نتوانست آ‌ن ها را به اهداف پليد و شوم شان برساند؛ نتوانست مردم را از روحانيّت جدا بكند؛ نتوانست ياران امام را از امام بگيرد؛ تا اين كه رفته‌رفته درون مجلس و اين جا و آن جا مطرح مي‌كردند انقلاب به بن‌بست رسيده؛ بايد يكي برود؛ يعني بايد يكي از اين دو بينش، يكي از اين دو طرز تفكّر، يكي از اين دو خطّ، يكي از اين دو گروه، بايد بروند؛ كي‌ها بايد بروند؛ روحانيّت بايد بروند. طبيعي است كه آن ها مي‌گفتند: بهشتي بايد برود؛ روحانيّت بايد برود؛ اين ما هستيم كه مشكلِ شما را مي‌توانيم حلّ بكنيم؛ ما بايد بمانيم؛ انقلاب به بُن‌بست رسيده؛ ما مي‌خواهيم با كنار زدن روحانيّت، انقلاب را از بن‌بست به در بياوريم.

امام بود؛ امام بت ‌شكن و قهرماني كه همه‌جا به صحنه مي‌آمد و بن ‌بست‌ها را مي‌شكست و آن هايي كه به بن ‌بست رسيده بودند آن ها را از بن ‌بست در مي‌آورد. امام در اين جا فرمود که انقلاب به بن‌بست نرسيده؛ ملّت به بن ‌بست نرسيده‌اند؛ شما به بن‌بست رسيده‌ايد؛ شما كه به بن ‌بست رسيده‌ايد راه پاريس به ‌سوي شما باز است. با يك كلمه بني‌صدر را عزل كرد؛ مجلس اوّل قدرت ‌نمايي كرد، رأي به عدم صلاحيّت بني‌صدر را صادر كرد؛ مردم هم آمدند درِ مجلس، به خيابان ها ريختند آن روز كه بازرگان را، ليبرال ها [را] كنار زدند؛ بني‌صدر را هم آمدند كنار زدند؛ اين جا بود كه آن ها باز دست بر نداشتند. منافقين به عنوان بازوي مسلّح ليبرال ها، سلطنت‌طلب‌ها، ملّي‌گراها، همه ی اين ها، توده‌اي ها، پیکاری ها، همه ی آن هايي كه به نحوي با جمهوري‌اسلامي مخالف بودند، اين ها با هم همكاري داشتند؛ جنگ مسلّحانه راه بيندازند و جمهوري‌اسلامي را ساقط بكنند؛ سیِ خرداد بوجود آوردند؛  سیِ خردادشان هم مؤثّر واقع نشد. در همين روزنامه ی امروز من خواندم؛ آقاي هاشمي رفسنجاني مي‌فرمود: آن روزي كه اين ها به خيابان ها ريختند؛ مسلّحانه، جنگ مسلّحانه راه انداختند ما از نظر نيروي نظامي آن چنان هم آماده نبوديم كه با اين ها مقابله بكنيم امّا صبح که اين ها به خيابان ها ريختند تا غروب، مردم تهران آمدند؛ خود مردم تهران، چاره ی منافقين را كردند؛ آن ها را گرفتند و به زندان بردند. مسأله ی جنگ مسلّحانه ی آن ها هم اين چنين ختم شد.

باز با پايان پذيرفتن جنگِ مسلّحانه‌شان اين ها آرام نگرفتند؛ رفتند درون خانه، بني‌صدر را مخفي كردند؛ به توطئه دست زدند؛ عوامل نفوذي شان را در حزب جمهوري‌اسلامي، نخست‌وزيري، با توطئه ی شرق و غرب و هم‌دستي همه ی آن هايي كه در داخل كشور به نحوي با جمهوري‌اسلامي .............. با اين فكر كه بلكه بتوانند با حادثه ی هفتم تير كار انقلاب را تمام بكنند. گمان مي‌كردند كه مردم هم پشت سر اين ها هستند؛ تأییدشان خواهند كرد؛ فردا عليه روحانيّون و آن هايي كه فكر مي‌كردند مردم آن ها را دوست ندارند، نمي‌خواهند، به خيابان‌ها خواهند ريخت؛ با يك حادثه ياران امام را بگيرند؛ موثّرين كشور را بگيرند؛ البته مي‌خواستند در همان حادثه رئیس جمهور و نخست‌وزير و آقاي هاشمي رفسنجاني و همه ی عزيزان ما را يك جا از ما بگيرند «یُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ‏ بِأَفْواهِهِمْ‏ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون» اين ها نقشه كشيدند كه با اين توطئه‌شان ضربه ی كاري را وارد كنند؛ ضربه ی بزرگي هم وارد كردند؛ شخصِ بهشتي، به‌تنهايي يك ملّت بود به فرموده ی امام. ديگران هم بودند؛ كم نبودند؛ تعريفي كه امام از محمد منتظري، اين برادر بزرگوار و عزيزمان كه سال هاي سال، ما توی قم شاهد فداكاري‌هاي ايشان و مجاهدت‌هاي ايشان بوديم. هفت سال خارج از كشور و بعدش داخل كشور در برابر سرسپردگان به آمريكا، دولت موقّت، آن افشاگري ها، آن مقاومت‌ها را كرد كه شما به خاطر داريد چه جور با اين برادرِ عزيز ما برخورد كردند؛ او كم نبود. ديگر شهدايي كه بودند؛ حسين حقّاني اين روحانيِ مُبرَّزِ عالم مجاهدي كه سال ها توی زندان بود و در مؤسّسه ی راه حق يكي از نويسندگان بزرگ بود؛ ايشان كم نبود. اين ها را شهيد كردند كه انقلاب را بِبَرند امّا يك مرتبه ديديم موج اين خون هاي پاك، طوفاني را سراسر كشور عليه منافقين و عليه همه ی آن هايي كه دست ‌اندركار بودند؛ ليبرال ها و آمريكا بوجود آورد كه خشم و نفرت آمريكا از موج اين خون تا به امروز هست و انشاءالله تا ابد خواهد ماند و من در اين جا لازم است كه وارد قسمت ديگري از عرايضم بشوم؛ محور بحث را عوض بكنم.

برادران عزيز؛ عرض كردم دو طرز تفكر، دو بينش در جريان بود؛ يك بينش اين كه مي‌خواست به رهبري حضرت امام، با حضور اين مردم مسلمان و رأيي كه اين مردم مسلمان به نظام جمهوري‌اسلامي - جمهوری اسلامی نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد - دادند مي‌خواست اسلام را بر سراسر زندگي مردم و نظام اين جمهوري‌اسلامي حاكم بكند؛ در يك كلمه حرام و حلال خدا را مي‌خواست بر تمام شئون زندگي فردي و اجتماعي ما، سياسي و نظامي و اداري ما، اقتصاد ما، روابط ما، حاكم بكند. اين اسلام، اسلامي است كه از سرچشمه ی وحي، از ذات باري تعالي، ربّ‌العالمين، آفريدگار جهان و انسان منشاء مي‌گيرد؛ سرچشمه مي‌گيرد؛ خداي ربّ‌العالمين، ربّ‌الانسان و ربّ‌الأنام هم هست؛ براي اين كه انسان را بپروراند؛ شكل خدايي بدهد؛ نظام خدايي ببخشد؛ اسلام را از طريق پيغمبر بر بشر نازل فرموده، حكومتي به ‌نام اسلام در صدر اسلام به‌پا شد؛ اميرالمؤمنين(علیه الصلاۀ و السلام) هم حكومتي به‌نام اسلام، چند سال تأسيس فرمود؛ ائمّه ی ما در ادامه ی حركت اميرالمؤمنين اگر فرصت پيدا مي‌كردند آن ها هم با همين حدود الهي و احكام قرآن، حكومت اسلامي يعني حكومت حرام و حلال به‌پا مي‌كردند. اين بينش مي‌خواست حكومت را بر اساس اسلام، ارزش هاي اسلام را حاكم بكند كه بر اساس آن  ارزش ها امنيّت اجتماعي، امنيّت سياسي، امنيّت اقتصادي، حاكميّت ارزش هاي اخلاقي و انساني در جامعه ی ما نمود پيدا مي‌كرد و انشاءالله بايد اين چنين بشود.

برادران و خواهران؛ هنوز هم اين بينش و طرز تفكّر مخالف‌هاي فراواني داخل كشور دارد. براي اين كه اسلام را نمي‌شناسند؛ براي اين كه معارف اسلام را، مفاهيم اسلام را، احكام اسلام را، ثمرات حدود الهي و احكام اسلام را نمي‌شناسند. البته حقّ دارند كه نشناسند؛ اين مسئوليّت به عهده ی همه ی آن هايي است كه به نحوي با معارف اسلام، با فرهنگ غني اسلام سر وكار و ارتباط دارند؛ اين مسئوليت با آن هاست و اين مسئوليّت با ماست و اين مسئوليّت در رأس به‌عهده ی روحانيّت است كه اين جا وآن جا هر روز معارف اسلام را، فرهنگ اسلام را باز كنند؛ بشكفند؛ مثل شهيدِ مظلوم بهشتي كه مي‌آمد مي‌نشست؛ قصاص را ديديد؛ حدود الهي را ديديد چگونه مي‌آمد آن جا باز مي‌كرد؛ اَزَش دفاع مي‌كرد؛ تشريح مي‌كرد؛ معارف اسلام را اين چنين براي مردم باز بكنند تا شيريني و حلاوت حرام و حلال و احكام اسلام را، ارزش هاي متعالي اسلام را مردم ما بچشند تا خود هم چون اين پنج سال و چند ماه از حاكميّت اسلام و احكام اسلام سرسختانه دفاع بكنند و در برابر افكار التقاطي و انحرافي مثل گذشته بایستیم و انشاءالله به ياري خدا ما بتوانيم حكومتي به عنوان الگو و نمونه براي دنياي اسلام دنياي بشريت انشاءالله به وجود بياوريم. مجلس شوراي اسلامي هم در تدوين قانوني كه انشاءالله - قانون مدوّني كه - بتواند مشكلات مردم ما را حلّ بكند مسئوليّت سنگيني دارد که  ما در زمينه ی مسائل اقتصادي الان مسائل مهمّي را توی مجلس روی دست داريم مخصوصاً با تذكّرهایي كه حضرت امام فرمودند؛ مسئوليّت مجلس در دوره ی دوّم بسيار سنگين است و بايد بگويم كه مجلس امتحان خودش را در دوره ی دوّم بايد بدهد براي تدوين قوانيني كه انشاءالله مشكلات اقتصادي مردم ما را حلّ بكند [تکبیر حضار].  

در اين رابطه راه طولاني است و همچون اصل انقلاب و تداوم انقلاب نياز به همان عواملی هست كه در پيروزي انقلاب مؤثّر بود. رهبري حضرت امام و اطاعت از رهبري، وحدت و يكپارچگي امّت و حاكميّت الله و مكتب، اين سه عامل مؤثر براي رسيدن به اين اهداف باز هم ضروري و لازم است.

امّا در اين رابطه بايد بگويم كه همچون گذشته خطرهایي ما را تهديد مي‌كند كه بايد متوجّه اين خطرها باشيم. خطرهایي كه ما را تهديد مي‌كند؛ امام  فرمود: از آمريكا ترسي نداشته باشيد؛ آمريكا نمي‌تواند كاري بكند. اگر زمزمه ی آمدن به خليج را، گسترش جنگ را، امروز به راه انداختند؛ سلاح هاي پيشرفته به صدام سرازیر مي‌كنند و به عراق، از اين ها وحشتي نداشته باشيد؛ امّا خطري كه ما و شما را تهديد مي‌كند و بايد از او وحشت داشته باشيم خطر اختلاف است؛ اين بزرگترين خطري است كه انقلاب ما را تهديد مي‌كند. تمام قدرت هاي استكباري، ارتجاعي منطقه دشمن ما هستند و تا آن جا كه مي‌توانند عليه ما دشمني مي‌كنند؛ توطئه مي‌كنند؛ به ما صدمه وارد مي‌كنند و مي‌خواهند كاري بكنند كه انقلاب ما عقيم بشود و از دروازه‌هاي اين كشور خارج نشود؛ داخل كشور هم كم نداريم. اين است كه لازم است نيروهاي مؤمن، نيروهاي خطّ امام، نيروهاي حزب‌الله از هر قشري، برادر و خواهر اين نيروها اعمّ از فرهنگي، بازاري، باسواد، بی سواد، زن، مرد، روحاني، دانشگاهي، حوزه‌اي تلاش بكنيم مثل اوّل انقلاب، همان طوري كه امام دعوت به وحدت كرد و قرآن مي‌فرمايد «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» و قرآن مي‌فرمايد «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ‏ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ» بايد حواس مان جمع باشد. اختلاف، سمّ مهلك است؛ خطر تهديدكننده كه ما را تضعيف مي‌كند كه قرآن مي‌گويد «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ» نزاع نكنيد؛ با هم درگير نشويد؛ با هم اختلاف نكنيد كه سُست مي‌شويد؛ دشمنان تان بر شما، قدرت شما از كف شما مي‌رود؛ ابّهت شما از كف شما مي‌رود و دشمنان شما بر شما چيره خواهند شد. اين يكي از خطرهایي است كه ما را تهديد مي‌كند.

چاره‌اش چيست؟ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ». چاره‌اش چي چیه؟ «كُونُوا مَعَ‏ الصَّادِقِينَ». چاره اش چي چیه؟ «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا» تمسّك به حبل الله، تمسك به رهبري ولي‌ّ فقيه، تمسك به رهبريِ روحانيّت در خطّ وليّ فقيه و امام، اين علاج از بين بردن اختلاف و تفرقه است. سليقه‌ها را دخالت ندهيم؛ آراي شخصي را دخالت ندهيم؛ تمايلات نفساني را دخالت ندهيم؛ هواهاي نفساني را بکُشیم و دخالت ندهيم؛ خواست خدا، رضاي خدا، مصلحت انقلاب، مصلحت اسلام، مصلحت مستضعفين، مصلحت مردم را در نظر بگيريم؛ وحدت خودمان را حفظ بكنيم.

برادران و خواهران حزب‌اللّهي شهركرد؛ تلاش بكنيد با همديگر به گرمي برخورد بكنيد؛ به هم محبّت بكنيد كه اميرالمؤمنين در آن وصيّت‌نامه‌اش مي‌فرمايد: «عَلَيْكُمْ‏ بِالتَّوَاصُلِ‏ وَ التَّبَاذُلِ‏» ‌بر شماها باد به اين كه پيوندهاتان را محكم بكنيد و به اين كه در راه رفع مشكلات يكديگر بذل جان بكنيد؛ بذل علم بكنيد؛ بذل وقت بکنید؛ بذل مال بكنيد؛ همديگر را نگهداريد. و من در اين جا يك روايتي هست دو - سه جمله است؛ اين براي شما خیلی شيرين است؛ به جا هست ترجمه بكنم؛ يك صلوات مرحمت کنید.

مي‌فرمايد: «الْمُتَحَابُّونَ» اين را امام صادق براي شماها مي‌گويد. اين را امام صادق براي حزب‌اللّهي، در هر اداره‌اي، نهادي، در هر جايي که هستند براي شماها مي‌گويد. مي‌فرمايد: «الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى أَرْضِ زَبَرْجَدَةٍ خَضْرَاءَ فِي ظِلِّ عَرْشِهِ عَنْ يَمِينِهِ» متحابّين يعني حزب‌اللّهي هایی كه، شيعياني كه، مؤمنيني كه به هم محبّت مي‌كنند؛ ابراز دوستي و علاقه مي‌كنند؛ اين ها در سايه ی عرش خدا جاي دارند و بعدش مي‌فرمايد «يَغْبِطُهُمْ‏ بِمَنْزِلَتِهِمْ كُلُ‏ مَلَكٍ‏ مُقَرَّبٍ وَ كُلُّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ» غبطه مي‌خورد به حال اين مؤمني كه به برادر مؤمنش، به حال اين خواهر مؤمنه ای كه به خواهر مؤمنش محبّت به خرج مي‌دهد؛ دوستي به خرج مي‌دهد؛ غبطه مي‌خورد به حال اين مؤمن، ملك مقرّب؛ جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل و غبطه مي‌خورد «كُلُّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ» نوح، ابراهيم، موسي عیسی و پیامبرِ ما. به چنين مؤمنيني، شيعيانی غبطه مي‌خورند و بعدش مي‌فرمايد که «يَدْخُلُونَ‏ الْجَنَّةَ»، «يَدْخُلُونَ‏ الْجَنَّةَ ... بِغَيْرِ حِسابٍ‏» مؤمنيني كه به هم محبّت مي‌كنند اين ها وارد بهشت مي‌شوند بي‌حساب «و يسمّون في القيامه جيران الله» روز قيامت چنين مؤمنيني همسايگان خدا ناميده مي‌شوند؛ محبّت مؤمن به مؤمن، حزب اللّهی به حزب اللّهي چقدر با ارزش است؛ در سايه ی عرش خداست؛ بدون حساب وارد بهشت مي‌شود؛ همسايه ی خدا لقب داده مي‌شود براي اين است كه اين دوستي‌ها و محبّت‌ها، اين ديدار از يكديگر، اين تواصل و تباذل، این ها انقلاب را حفظ مي‌كند؛ خون شهدا را حفظ مي‌كند؛ عاشورا را، عاشوراي هفت تير را به ثمر مي‌رساند؛ دشمنان را ناكام مي‌كند؛ مأيوس مي‌كند؛ اين آثار پر بركت را دوستي‌ها و محبّت‌ها دارد. بكوشيد جذب كنيد؛ از بهشتيِ بزرگ ياد بگيريد؛ از بهشتيِ عزيز ياد بگيريد.

امشب، شبِ هفت تير است؛ ما اگر بخواهيم ارزش هاي بهشتي را در این جا مطرح بكنيم؛ ويژگي‌هاي بهشتي را مطرح بكنيم؛ يكي از ويژگي‌هاي ممتاز و برجسته ی بهشتي، جاذبه ی بهشتي بود؛ جاذبه ی گرم بهشتي بود و آن محبّت بهشتي بود نسبت به حزب‌اللّهي‌ها. متقابلاً حزب‌اللّهي‌ها  بهشتي را در عمق جان شان مي‌يافتند و بِهِش عشق مي‌ورزيدند. من صحنه‌اي را در دانشگاه ...............................

بالاترينِ شكر خدا، بالاترين جهاد در راه خدا را انجام داديد؛ و لو ديگران بروند در يك گوشه‌اي بنشينند بيشترينِ نماز را، بيشترينِ صدقه را، بیشترینِ روزه را، بخوانند و بدهند و بگيرند. امروز مايي كه مي‌خواهيم در برابر شرق و غرب بايستيم؛ انشاءالله اسلام در آينده حاكم بشود؛ يكي از خطرهایي كه ما را تهديد مي‌كند اين است كه ما را از روحانيّت جدا بكنند؛ اين خطر بسيار جدي است. دیروز توی مجلس شما شاهد يك نمونه‌اش بوديد؛ من نمي‌دانم شما گوش مي‌كرديد جريان مجلس را يا نه؟ بعد از سخنان حضرت امام كه فرمود: اگر مي‌خواهيد موقعي كه اعتبارنامه‌ها مطرح مي‌شود برخورد بكنيد، اخلاق اسلامي را مراعات كنيد؛ ارزش هاي اسلامي را مراعات كنيد؛ آقايي به يكي از اساتيد حوزه ی علميّه ی قم معترض مي‌شود؛ آقاي سيد ابوالفضل موسوي تبريزي، كسي كه از سال چهل و سه توی حوزه ی علميّه ی قم مُدرِّس بوده؛ حوزه ی درس او پانصد نفر، ششصد نفر در روز، دو - سه نوبت طلبه مي نشسته و بلند مي‌شده و من يكي از صحنه‌ها را يادم هست،آن موقعي كه روزنامه ی اطّلاعاتِ آن روز به حضرت امام توهين كرده بود؛ فردي به نام رشيدي مطلق آن مقاله را نوشته بود؛ چندتا طلبه بوديم راه افتاديم [تا] درس هاي حوزه تعطيل بشود. از جمله درس ايشان زير گنبد بود؛ تا به ايشان گفتيم كه به ساحت قدس حضرت امام جسارت شده، درس ها بايد تعطيل بشود؛ ايشان بلافاصله از منبر پائين آمدند؛ درس را تعطيل كردند. به فرموده ی آقاي هاشمي رفسنجاني و ديگر بزرگان، اوّلين كسي كه بزرگترين ضربه را به شريعتمدار وارد كرد همين ايشان بود كه آذربايجاني بود و تبريزي بود؛ در برابر شريعتمدار ايستاد و از سال چهل و هفت امضايش در كنار جامعه ی مدرّسين حوزه ی علميّه ی قم، اعلاميه‌هایي كه در قم داده مي‌شده بوده [است]. آمده به عنوان معترض، نواري كه ساواك از مذاكرات تلفني ايشان كه معلوم نيست، خود ايشان مي‌فرمودند معلوم نيست، مال من باشد؛ اگر مال من باشد. ساواك، مكالمات تلفني را ضبط كرده، اين را آورده دستش گرفته، يك مدرّس حوزه ی علميه ی قم را، يك استوانه را كه در آینده، اگر الان توی حوزه ی قم بود بزرگترين خدمت را به حوزه مي‌توانست بكند؛ پاي درس او شاید هزار نفر طلبه مي‌نشست؛ ايشان را اين جور باهاش برخورد كرد و من مي‌خواهم به شما عرض بكنم که الان خيلي‌ها هستند منتظرند فرصتي براي شان پيدا بشود كه شروع بكنند حملات تند خودشان را عليه روحانيّت و مردم را از روحانيّت جدا بكنند؛ اين خطر ما را تهديد مي‌كند؛ بايد حواس مان جمع باشد. اگر مي‌خواهيم انقلاب بماند؛ اگر مي‌خواهيم اسلام بماند؛ روحانيّون قدرت‌طلب نيستند. آيت الله بهشتي فرمود: ما تشنگان قدرت نيستيم؛ ما شيفتگان خدمتيم. امام فرمود: روحانيّت، خدمتگزار است و واقعاً هم روحانيّت، خدمتگزار است؛ تكليف روحانيّت اين است كه خدمتگزار مردم باشد؛ بوده و هست و خواهد بود انشاءالله. اين خطرها ما را تهديد مي‌كند. دشمن تلاش مي‌كند - خارجي و داخلي - شما را جدا بكند؛ ما را جدا بكند؛ داخلي‌ها سعي مي‌كنند همه ی مشكلات را، شما ببينيد؛ دشمنان چي‌مي‌گويند؟  مي‌گويند: تمام اين گرفتاري ها را آخوندها به وجود آوردند. توی ميدان بارِ قم بودم؛ يك راننده‌اي آمد هندوانه بگيرد. گفت: آقا ببينيد شما چه كرديد؟! به من دارد می گوید. ببينيد چه كرديد؟ مي‌بينيد چه كرديد؟ گفتم چه كرديم؟ گفت: ببينيد من آمدم ميدانِ بار، هندوانه می خواهم بگيرم كيلويي چقدر باید بخرم. اگر شما انقلاب نمي‌كرديد؛ اگر شما با صدام در نمي‌افتادید الان هندوانه اين جور نبود. خوب، او كه شكمش را مي‌خواهد اين جور مي‌گويد. هندوانه را ما گران كرديم؟! محاصره ی اقتصادي را ما به وجود آورديم؟! كمبودها را ما به وجود آورديم؟! يا ما آمديم گفتيم: آي استكبار جهاني؛ تا ديروز به سرسپردگي شاه وادار مي‌كردند؛ مردم ما را كه نوكر شما باشند؛ كشور ما را به شما فروخته بودند؛ ما از حلقوم شما درآورديم. امروز ما ديگر نمي‌خواهيم نوكر باشيم؛ ما جُرم مان اين است؛ ما به آمريكا گفتيم نمي‌خواهيم نوكر باشيم؛ به شرق و غرب گفتيم نمي‌خواهيم نوكر باشيم؛ ما مي‌خواهيم روي پايِ خودمان بايستيم؛ مستقلّ باشيم؛ مي‌خواهيم بر اساس اسلام زندگي بكنيم؛ چه جُرمی كرده بوديم كه بايد جنگ بر ما تحميل کنند؟! چه جُرمي كرده بوديم كه بايد موشك بر سرِ ما بزنند؟! چه جُرمی كرده بوديم كه بايد بمب شيميايي سرِ ما بريزند؟! اين همه ارزش ها كه در كشور ما به وجود آمده، اين دستاوردهایي كه در كشور ما پديد آمده، اين ها ثمره ی چيست؟ روحانيّت اگر براي نجات شما، براي نجات ملّت به ميدان آمده؛ اين نهضت را رهبري كرده؛ امروز بزرگترين شهدا را و به سهم خودش بايد بگويم بيشترينِ شهدا را روحانيّت داده. در عمليّات خيبر حدود چند صد طلبه شهيد شدند؛ طلبه، طبله ی حوزه ی علميه ی قم و حوزه‌هاي ديگر شهيد شدند و من بهترين شاهد را بايد بگويم که همين‌جا روضه بخوانيم و شهداي بزرگ، چون شهداي هفتم تير را، فقط يك شهيدِ شهدايِ بزرگ، شهيد مظلوم بهشتي بود كه امام فرمود: يك ملّت بود و ما تا آخرين نفس در ادامه ی راهي كه امام پيشاپيش ما حركت مي‌كند انشاءالله خواهيم ايستاد و مقاومت خواهيم كرد تا دشمن مان را از صحنه به دَر بكنيم و تا انشاءالله مستضعفين عالم را بر سرنوشت خودشان و مقدّرات خودشان حاكم بكنيم [تکبیر حضار]

امشب، شب عزاست؛ شب مصيبت است؛ شب سوز و گداز و درد است؛ شب آتش و دود و خون است؛ امشب، شب اوج و موج خون است و شب معراج است؛ معراج صالحين، معراج پاكان، معراج عشّاق خدا. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «إِنِّي إِلَى‏ لِقَاءِ اللَّهِ‏ لَمُشْتَاقٌ» امام سجاد در دعاي ابوحمزه ثمالي مي‌فرمايد: «يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ حَبِّبْ إِلَيَّ لِقَاءَكَ‏ وَ أَحْبِبْ لِقَائِي» علي مي‌فرمايد: خدايا؛ من مشتاق ملاقات تو هستم و امام سجاد هم مي‌گويد: خدايا؛ ملاقات تو را محبوب من قرار بده و تو هم ملاقات مرا دوست داشته باش. بهشتيِ بزرگ هم عاشق لقاء خدا بود؛ همه ی هم رزمان او دل باختگان و شیفتگان شهادتِ راه خدا بودند؛ مکرّر از زبان بهشتی عشق به شهادت شنیده می شد و امشب، شب وصل؛ امشب، شب موعود؛ امشب، شب ملاقات عبد با مولا؛ شب ملاقات بهشتی با خدای رحمان، با جدّش رسول الله، با ابراهیم خلیل، با امیرالمؤمنین، با حسین‌‌بن‌علي كه من اين جا به شما عرض بكنم شاید همين ساعت‌ها، همین ساعت ها بهشتي و يارانش زيرِ آوارها زمزمه مي‌كردند، نداي زمزمه ی «يا الله»، «يا رب» زمزمه ی لبيك شان بلند بود.

من امروز صبح، فرودگاه اصفهان با كياوُش، شهيد زنده ملاقات كردم. گفتم: خاطره ی آن شب را برايم تعريف بكن؛ من امشب شهركرد بناست صحبت بكنم؛ براي برادران و خواهران نقل بكنم. مي‌گفت: بهشتيِ بزرگ آمد وضو گرفت؛ نماز مغرب و عشاء را اقامه فرمود؛ وارد سالن شديم؛ بنا بود بحث اقتصاد بكند. گفتند كه آقا بحث رياست‌جمهوري بكنيد. ايشان شروع كردند به بحث رياست جمهوري؛ بحث آمريكا و خشم عليه ریگان به ميان آمد كه مي‌گفت: من نفهميدم، يك مرتبه ديدم تمامِ بدنم يك‌جا سوخت؛ ديدم كه آتش گرفتم؛ زير خروارها سنگ قرار گرفتم؛ فكر كردم كه من مُردَم؛ ديدم بالاي سر من صداي ناله و فرياد بلند است. گفتم: شايد من مُردِه باشم؛ بالاي سَرم آمده باشند كه ديدم يك آقايي دارد مي‌گويد: فلانی؛ ديدي آقايان را؛ ديدي آن ها را؛ گفتم: كي ‌ها را؟! من نديدم. تو نديدي اولياء خدا را؟! گفت: من ديدم بوي خوشي به مشامم رسيد؛ بوي تربتِ امام حسين بود. گفتم: آقاي حسيني؛ من بوي تربت امام حسين را مي‌شنوم؛ اما كسي را نديدم. گفتم: شما كي هستيد؟! گفت: من حسيني هستم. من فكر مي‌كردم فاميل او حسيني است امّا نمي‌دانستم كه او حسيني شده؛ مثلِ حسين‌بن‌علي مي‌خواهد شهادت را در آغوش بگيرد. ديدم زمزمه ی او دارد قطع مي‌شود؛ گفت: كياوُش؛ شما مي‌مانيد؛ شما می مانی؛ امّا ما مي‌رويم. هِي ديدم زمزمه‌ها دارد قطع مي‌شود.

آي برادرها و خواهرهاي عزادار؛آي بهشتي‌دوست‌ها؛آي علاقه مندان به كربلایي‌هاي كربلاي سرچشمه؛ مثل همين ساعت خروارها سنگ روي سینه ی بهشتی، روي مغز بهشتي، روي قامت رشيد و دست بلند بهشتي، محمد منتظري، حسين حقّاني، قندي، ديگر شهداي بزرگ، آن ها زمزمه مي‌كردند؛ ناله مي‌كردند؛ آمدند سنگ ها را كنار مي‌زنند؛ يكايك بدن هاي نيم‌سوخته، بدن های سوخته، مجروح، شهيد، از زير آوار بيرون مي‌آورند. كياوُش مي‌گفت: ما دعا مي‌كرديم: خدايا؛ اگر ما شهيد مي‌شويم بهشتي بماند؛ بعضي‌ها نقل مي‌كردند خانواده‌هاي اين عزيزاني كه زير آوار بودند تلفن مي‌كردند از شوهرشان نمي‌پرسيدند؛ اولين سؤالي كه مي‌كردند مي‌گفتند: به ما بگويید حال بهشتي چه طور است؟ ما تلاش مي‌كرديم بلكه بهشتي را از زير آوار بيرون بياوريم كه يك مرتبه دست بلند و رشيد بهشتي را از يك جا، قطعه ی ديگر بدن بهشتي را از يك‌جا.

اي سيدالشهداي كربلاي ايران؛ اي شهيدِ مظلوم؛ اي بزرگ ‌شهيدي كه به جدّت حسين تأسّی فرمودي؛ «لا يوم كيومك يا اباعبدالله» اي حسين‌عزيز؛ شاهد باش، اي رسول گرامي اسلام شاهد باش، اي زهرای مطهّر شاهد باش، اي امامِ عصر شاهد باش، مردم ما امشب، شب هفت تیر،  هفتاد و دو عزيز، هفتاد و دو قرباني را براي بيمه كردن اسلام، براي بيمه كردن قرآن، براي تداوم راه انقلاب و راه شهدا و راه رسول‌الله هديه كردند. روز عاشورا بود؛ شب عاشورا بود؛ شب عاشورا به صبح نزديك مي‌شد؛ كربلاي سرچشمه مثلِ شب عاشورا محلّ زمزمه ی عشّاق خدا بود. شب عاشورا سپري شد؛ روز عاشورا شد. يكايك ياران حسين شهيد شدند؛ نوبت به قمربني‌هاشم، اباالفضل مي‌رسد؛ اجازه ی به جبهه رفتن مي‌گيرد؛ روانه مي‌شود؛كنار شريعه ی فرات برمي‌گردد؛ يك مرتبه ظالمي كمين مي‌كند؛ شمشير را بالا مي‌برد؛ بازوي اباالفضل را، بازوي دوّم اباالفضل را روي زمين. من اين جمله را بگويم: آقا حسين مثلِ عقاب، بالين اباالفضل، ديدند بين راه آقا از اسب پياده شد. يا لَلعَجب! چرا؟! آقا چرا پياده شد؟! نگاه كردند، ديدند دست رشيدي را از روي زمين برداشته و مي‌بوسد.

«لَا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ - حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏، نِعْمَ‏ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ»

«أَعُوذُ بِاللَّهِ‏ مِنَ‏ الشَّيْطَانِ‏ الرَّجِيمِ «أَمَّنْ يُجِيبُ‏ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ ....»
 

من معذرت مي‌خواهم بايد در اين جا جداگانه از برادر عزيزِ شهيدمان آقاي استكي، تجليل جداگانه مي‌كردم؛ براي اين كه ايشان نماينده ی محترم شما بود و اين از سعادت شما مردم بود كه نماينده ی شما دركنارِ بهشتي به خون خودش بغلطد و دركنار او وارد بر محضر خدا و رسول الله بشود كه اميد است انشاءالله ثمره ی خون اين شهيد عزيز و مظلوم و ساير شهدا براي هميشه در شهركرد و اين خطّه انشاءالله نمودار باشد و انشاءالله شما از بركات خون اين ها براي تربيت نسل هاي آينده‌تان بتوانيد استفاده كنيد.

خدايا؛ به محمد و آل محمد امام عزيزمان را تا ظهور امام زمان به سلامت كامل محافظت بفرما، خدايا؛ در اين ماه مبارك رمضان، همين امشب، همين شب ها پيروزي نهايي را نصيب رزمندگان مان بفرما، شرّ كفر و استكبار جهاني و صدام و هم‌دستانش را كوتاه بفرما، شهداي ما را با شهداي كربلا خصوصاً شهداي امشب را با شهداي كربلا محشور بدار، به محمد و آل سوگندت مي‌دهيم به ما توفيق ادامه ی راه شهدا، سربازي امام زمان، وفاداري به اسلام و امام را مرحمت بفرما، توفيق خدمتگزاري به اين مردم با وفا و غيور و شهيدپرور را مرحمت بفرما، خدايا عاقبت امرِ همه ی ما را ختم به خير بفرما، خدايا اگر مرگ را براي ما مقدّر فرمودي در لباس پر افتخار شهادت قرار بده، خدايا؛ به محمد و آل سوگندت مي‌دهيم در ظهور بقيه‌الله اعظم تعجيل بفرما، اُسرا را مُستَخلَص، مجروحين را لباس عافيت بپوشان، خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار ....