به مناسبت هفته ی بسیج
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 30 فروردين 1394 14:13
- نوشته شده توسط مدیر
آن هنگام که بیان رَسا با واژه های آهنگین و موزون همراه می گردد هنری زیبا و ارزشمند را پدیدار می سازد که سخن را بر جان مخاطب می نشاند. شهید بزرگوار حجت الاسلام والمسلمین سید ابوالقاسم موسوی دامغانی [نماینده ی مردم رامهرمز در مجلس شورای اسلامی] با بهره مندی از این موهبت الهی در راستای تبلیغ ارزش های متعالی اسلام و انقلاب اسلامی وطیفه ی خویش را به انجام رسانیده است.
آن چه در ادامه می آید سخنان ارزشمند این شهید والامقام به مناسبت هفته ی بسیج در مراسم صبحگاه نیروهای نظامی و انتظامی شهرستان رامهرمز می باشد که در آذرماه سال 1362 هجری شمسی ایراد گردیده است.
--------------------------------------------------------
«وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا»
امروز به مناسبت هفته ی بسیج، مراسم صبحگاهی وحدت نیروهای مسلّح در سراسر کشور اعلام شده و به همین منظور مراسم صبحگاهی نیروهای نظامی، انتظامی و برادران عزیز بسیج در این جا برگزار است که به این مناسبت مطالبی را تقدیم برادران می داریم.
از آن جایی که انقلاب اسلامی تحوّلی عظیم و زلزله ای بزرگ در عالَم به وجود آورد و لرزه بر پیکره ی مستکبرین و استکبار جهانی انداخت برای ما روشن شد که تنها دشمن مردم ما و دشمن اسلام و قرآن، شاه و رژیم شاهنشاهی ایران نبود. با سقوط شاه و با سقوط سردمداران رژیم طاغوتی، فرماندهان رده بالای ارتش و ساواک و بیرون کردن مستشاران آمریکایی، ملّت ما آسوده نمی شود و انقلاب اسلامی ما بدون مزاحم نخواهد بود. این مسئله ای بود برای آن کسانی که آگاهانه در خطّ انقلاب حرکت می کردند و برای پیروزی انقلاب و آینده ی این مملکت برنامه ریزی می کردند امری روشن بود. ما پیشانیِ خودمان شاه را نمی دیدیم، ما پیشانیِ خودمان ساواک و سران رژیم سابق را نمی دیدیم، ما پیشانیِ خودمان این ها را به عنوان خطّ مقدّم جبهه ی استکباری می دیدیم که خطّ دوّم و سوّم و چندُم، پشت سر آن ها، مرئی و نامرئی، آشکار و پنهان عمل می کردند، طرح و نقشه را آن ها می دادند و این نوکران سرسپرده، آگاه یا ناآگاه مجری بودند. وقتی که ما بحمدلله در سایه ی رهبری حضرت امام و آگاهی مردم مسلمان و مؤمن مان توانستیم با وحدت کلمه و با الله اکبر و مشت گِره کرده، خاکریز اوّل جبهه ی استکباری را درون ایران بشکنیم و فتح بکنیم به فکر این که نیروهای استکباری از گوشه و کنارکمین بکنند، خیز و نیم خیز اگر بتوانند مرموزانه و مخفیانه، از درب ما آن ها را بیرون کردیم از پنجره وارد بشوند، از درب آن ها را بیرون کردیم از پشت بام وارد بشوند، ما به فکر این بودیم. رهبران ما خواب نرفتند و مراقب این که نکند یک وقت از جایی نفوذ کنند بودند. نفوذ هم کردند، وارد هم شدند، امّا امّت اسلامی آگاه و بیدار ما، مردم شهیدپرور و همیشه در صحنه ی ما توانستند زاویه هایی را که دشمن باز کرده بود برای نفوذ، آن زاویه ها را کور بکنند و دشمن را دوباره و سه باره و چندمین باره از این کشور بیرون بریزند و او را در این جا سرکوب بکنند.
بحمدلله ما درون کشورمان با کنار زدن دولت موقّت آمریکاییِ آن روز و بنی صدر خائنِ مزدور و آمریکایی و فرانسویِ آن روز و با سرکوبی گروهک های وابسته ی به شرق و غرب، شاهد یکپارچگی امّت حزب الله و مؤمن خودمان شدیم. البته می دانیم که هنوز هم رگه هایی از افکار استعماری و استکباری در گوشه و کنار هست؛ می دانیم که هنوز فسیل هایی و هنوز عناصر فاسد و عناصر دست پرورده ی آمریکا و دست پرورده ی شرق و غرب ممکن است در گوشه و کنار باشند که لباس پر افتخار خدمت جمهوری اسلامی هم یک وقت به تن آن ها اشتباهاً رفته باشد، با این که این را می دانیم امّا شاهد این هستیم که امروز وحدت و یکپارچگی در میان مردم مسلمان و مؤمن و معتقد به خدا و معتقد به ولایت فقیه در این کشور هست؛ این یک مطلب.
مطلب بعدی: ما آن ها را از این که بخواهند در داخل کشور دست اندازی کنند و از درون، این انقلاب اسلامی را با شکست روبرو بکنند، مأیوس کردیم. دیدند که از درون موفّق نمی شوند و همه ی آن هایی که امید داشتند آن ها برای شان کاری بکنند، همه ی آن ها سرکوب شدند، تار و مار شدند و آمریکا دید که نمی تواند به این ها امید ببندد. از درون مأیوس و ناامید شد، اگر چه باز هم از تبلیغات و توطئه دست برنداشت و هنوز هم دست برنداشته است. ما برای این که بتوانیم در برابر این شیاطین و مزدوران شان از خودمان، از انقلاب مان حراست بکنیم و دفاع بکنیم کمیته های انقلاب اسلامی، همان روزهای اوّل انقلاب به وجود آمد؛ به دنبالش چند روزی نگذشت سپاه پاسداران انقلاب، این نهاد جوشیده ی از متن مردم و ایمان و قرآن، این بوجود آمد به فرمان حضرت امام که «الحمدلله رب العالمین» سپاه با سرعت توانست خودش را جمع و جور بکند، شکل بگیرد، سازمان پیدا بکند، یک نهال نوپای کم تجربه یا بی تجربه ظرف مدّت کوتاهی توانست به صورت یک ارتش نیرومندِ منسجمِ قوی که بتواند در چندین جبهه حضور داشته باشد و عمل بکند به وجود آمد. در کنار سپاه و در ادامه ی این حرکت، امام بزرگوارمان برای حراست از این انقلاب، سیاست همیشگی انبیاء و صاحبان مکتب های آسمانی را و شیوه ی خود امام را در رهبری، در این مقطع اِعمال فرمودند.
امام بزرگوارمان از روز اوّل حرکتش - پانزده خرداد چهل و دو- می دانست که بار عمده ی این انقلاب باید به دوش مردم باشد؛ باید تک تک افراد این جامعه را در این انقلاب سهیم کرد و باید به همه این را فهماندکه انقلاب، مالِ خود شماست، برای خود شماست و مسئولیّت حفاظتِ این انقلاب را خود شما باید به عهده بگیرید. در این جا چون امام می دانست که شیاطین به این توطئه ها بسنده نمی کنند، اکتفا نمی کنند، جنگ تحمیل می کنند، جنگ ها تحمیل می کنند، تهدید می کنند، محاصره ی اقتصادی می کنند، امام در یک بُعد برای دفاع از کشور اسلامی و حفاظت از مرزهای کشور، دستور ارتش بیست میلیونی داد؛ فرمود: کشوری که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد. ملّت هوشیار و بیدار ما فوری سر نخ را به دست گرفت، رمز را فهمید و دنبال تشکیل ارتش بیست میلیونی از نیروهای لایَتنَاهَی های مردم. اگر ما به مردم متّصل بشویم، مردم یک نیرویی هستند که این نیرو تمام شدنی نیست؛ این نیرو از پا در آمدن ندارد؛ یک نیروی لایَتَناهَی، متّصل به خدا، متّصل به قدرت لایزال خداوندی، اگر بتوانیم از این نیرو استفاده کنیم. امام بزرگوارمان با طرح بسیج، ارتش بیست میلیونی، مردم ما را به این سو فرا خواندند، خطّ دادند که باید بسیج به وجود بیاید. ارتش ما هست، نیروهای انتظامی ما شهربانی و ژاندارمری سر جای خودش هست، آن روزهای اوّل باید خودشان را بازسازی می کردند؛ عناصر فاسدِ وابسته ی به شرق و غرب را که درون این ارتش و ژاندارمری و شهربانی بود باید بیرون می ریختند و بیرون ریخته بودند، باید جای آن ها را پُر می کردند و سازمان جدیدی در خور شأن جمهوری اسلامی پیدا می کردند.آن روزها، روزهایی بود که درون ارتش و ژاندارمری و شهربانی طبعاً یک از هم گسیختگی ها و ضعف هایی بود. در کنار این کمیته ها و سپاه، ارتش هم فرصت این را پیدا کرد که خودش را بازسازی بکند و دشمن های احمق ما جنگ را تحمیل کردند که جنگ در این زمینه هم یک نعمت خیلی بزرگی بود، در همه ی زمینه ها، همان جوری که امام فرمود نعمت بود، در این زمینه هم نعمت بود. اگر جنگ نبود شاید ارتش ما به این سرعت و با این زیبایی نمی توانست خودش را بازسازی بکند و نمی توانست به آن چه که نیاز دارد، به این جوری که الان رسیده است برسد. یک ارتش مکتبیِ در خطّ ولایت فقیه، بریده ی از شرق و غرب را بتواند در دنیا برای اوّلین بار داشته باشد، این نمی شد. ارتش هم در کنار کمیته ها و سپاه خودش را بازیافت و خودش را بازسازی کرد. ژاندارمری هم با رفتن به جبهه و مسئولیّت هایی که به او مُحوّل کردند توانست در این فرصت خودش را بازسازی بکند. شهربانی هم تا حدودی همین طور.
ارتشِ بیست میلیونی، با طرح امام به میدان آمد. این جا قلم ها از نوشتن آن چه که این ارتش بیست میلیونی در دنیا به ارمغان آورده عاجز است؛ قلم به این جا که می رسد می شکند؛ زبان که به این جا می رسد بند می آید؛ تفکر و تصوّر که به این جا می رسد عاجز می شود؛ این چه نیرویی است؟! نیروی بسیج، ارتش بیست میلیونی. این چه ابتکاری بوده که امام داشته است؟! که این نیرو، چه نیرویی است؟! این نیروی عظیم، نیرویی است که وقتی طرحش داده شد آمریکا به خودش لرزید، وحشت کرد، دنیا وحشت کرد. از یک طرف، قلب محرومین و مستضعفینِ دنیا را طرح ارتش بیست میلیونی روشن کرد، این چه نقشه ای است؟! ارتش بیست میلیونی. بله؛ درست است؛ کشوری که بیست میلیون جوان دارد بیست میلیون تفنگدار، که این تفنگدارها از حیثیّت خودشان، از شرفِ خودشان، از ارزش های جوشیده ی از درون ملّت خودشان و مکتب خودشان، از آینده ی خودشان و سرنوشت خودشان وکیان خودشان و دین خودشان و نوامیس خودشان دفاع کنند. یک مطلب حقّی است، یک مطلب خداپسندانه ای است، یک مطلبی است که تمام انسان های روی زمین، انسان های مظلوم دنیا این را می پسندند. یک انسان، یک جامعه باید قدرت این که بتواند از خودش دفاع بکند، از کشورش و ارزش های حاکم بر خودش دفاع بکند، از دینش دفاع بکند باید داشته باشد. دنیا به خودش لرزید، شیاطین به خودشان لرزیدند، وحشت کردند و «الحمدلله ربّ العالمین» مردم ما، محرومین ما به خصوص، مستضعفین ما، این نکته نباید از نظر ما دور بماند ارتش بیست میلیونی و بسیج مستضعفین؛ بسیج مستضعفین.
این ندا را در دو بُعد، مردم ما لبیک گفتند. یک: بُعد ایمان، بُعدِ تعهّد به خدا و مکتب و بُعد خدمت به محرومین و مستضعفین و دفاع از محرومین و مستضعفین و نجات محرومین و مستضعفین. در این بُعد - در بُعد ایمان - نگاه می کنیم می بینیم که بچّه نمازخوان ها، بچّه مذهبی ها، بچّه مکتبی ها، بچّه مسجدی ها، بچّه عاشورایی ها، بچّه حسینی ها و بچّه هایی که بابا و ننه شان و خانواده ها شان در طول عمرشان و تاریخِ زندگی آبا و اجدادشان در خطّ پیغمبر و ائمّه حرکت کردند و عشق پیغمبر و ائمّه را به دل داشتند این ها بودند که پیشگامان ارتش بیست میلیونی شدند و این ها بودند که در میدان شهادت طلبی و ایثارگری، پیش قراولان این جبهه بودند. در بُعد خدمت به محرومین و مستضعفین و دفاع از محرومین، همان جوری که قرآن گفته است. این ها باز با گرفتن الهام از قرآن و از مکتب، در این بُعد هم نقش اساسی خودشان را خوب ایفا کردند. قرآن می فرماید: «وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ» چرا شماها نباید قتال کنید، مقاتله کنید در راه خدا، برای حاکمیّت دینِ خدا، برای حاکمیّت آیین خدا و برای نجات مستضعفین، انسان های در بَند، آن هایی که آن مردها و زن ها و کودکانی که فریادشان بلند شده، ناله شان از زیر زنجیرها و غُل ها و شکنجه گاه ها و سیاه چال ها بلند شده «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا» خدایا؛ ما را از این قریه، ما را از این کشور، ما را از این دیار، از این دیاری که اهلش ستمکارند، از این دیاری که اهلش ریگان است، اهلش میتران است، اهلش آن جنایتکار آفریقای جنوبی است،آن جنایتکار شیلی است،آن جنایتکار فیلیپین است، آن جنایتکار اسرائیل است، آن جنایتکار اردن است، آن جنایتکار کجاست، خدایا؛ «اخرجنا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْیَة» ما را از این قریه بیرون کن؛ ما را از چنگال این دژخیمان نجات بده. چرا نمی روید برای نجات این ها قتال کنید؟! این بسیجی های مؤمن بودند که این آیه ی قرآن را وقتی شنیدند دل شان روشن شد و گفتند: ما هستیم که قیام خواهیم کرد و برای نجات مستضعفین و محرومین دنیا به جبهه خواهیم رفت. بسیجی ها روزهای اوّل جنگ، آن روزهای خاطره انگیز که خاطراتش در صفحات تاریخ برای همیشه خواهد ماند؛ آن روزهایی که کمین می کردند، شبیخون می زدند، دو نفری دو نفری، پنج نفری پنج نفری، خرّمشهر و سراسر جبهه های ما که یک سنگ هم به عنوان سنگر توی .... شان نبود، آن روز حمله می کردند به دشمن و آن چنان قهرمانانه شهید شدند، معلول شدند، امّا دشمن را عقب راندند و سدّی در برابر دشمن به وجود آوردند. تا نیروهای مردمی ارتش بیست میلیونی وارد صحنه شد دشمن دیگر از پیشروی عاجز شد و تا حضور یکپارچه ی مردم ما قوّت گرفت و وحدت کلمه بر مردم ما حاکم شد با سقوط بنی صدر، دیدیم که پیروزی ها پیاپی از تپّه های الله اکبر آغازیدن گرفت و بعد آبادان و بعد جاهای دیگر، تا امروزکه می بینیم عملیّات والفجر چهار. آن جور توپ های هزار و هفتصد متری، دو هزار متری فجر، دنیا را به لرزه انداختند .... .
این هفته، هفته ی بسیج است و امروز این صبحگاهیِ وحدت برای شماها به این منظور تشکیل شده است. حالا می بینیم الحمدلله برای این که بتوانیم از نیروهای موجود در کشورمان برای مقابله ی با دشمنان بیش تر و بیش تر استفاده بکنیم طرح «لبّیک» مطرح می شود، طرح «لبّیک» مطرح می شود. شما آن روز، در آن شهرستانی که برادران ما خودشان معترفند که ما نتوانستیم نیروهایی که داوطلب بودند از برای شرکت [در] طرح، از روستاها، روستاهای دور، دور و نزدیک، آن چنان که باید فرا بخوانیم و آن ها را امکانات شرکت شان را در این طرح فراهم بکنیم ولی شما دیدیدکه حدود بیش از پانصد نفر از جوانان مؤمن و غیور و دلاور و عاشقِ شهادتِ ما لبّیک گفتند این طرح را و لبّیک گوهای این طرح ادامه دارد. ما مُتّکی به مردمی هستیم که اگر امسال، پانصد و بالاتر از پانصد نفر، رامهرمز، آن هم در آمادگی طرح لبّیک، لبّیک گفتند، در خود مانور خواهیم دید که چه قدرت عظیمی را به دنیا و استکبار جهانی نشان خواهند داد و این بچّه هایی که الان در مدارسند، دبیرستان و راهنمایی و دبستان و در گهواره ها، در دامن مادرها دارند شیر می خورند، این ها آن هایی هستند که پای شان را جای پای این سلحشوران و دلاوران و رزمندگان خواهند گذاشت که این رشته انشاءالله سرِ دراز خواهد داشت تا این که این کاروان انشاءالله بتواند این امانت الهی را تحویل امام زمان «ولی الله الاعظم ارواحنا فداه» بدهد.
شما را خسته نکنیم؛ امروزکه روز وحدت است من چند تا تذکّر، در این صبحگاهی به برادرها دارم. تذکّر، عمومی است و شاید در بعضی از جاها خاصِّ بعضی از ارگان ها بشود. این ارزش هایی که امروز ما به دست آوردیم برادران عزیز؛ اعمّ از برادران بسیج، سپاه، شهربانی، ژاندارمری - ژاندارمری، شهربانی، بسیج، سپاه - سپاه، بسیج، اعمّ از همه ی شماها، این ارزش ها را به قیمت خون های پاک و با ارزشِ عزیزان فراوانی که تا به حال ریخته شده، به دست آوردیم. حواس مان را جمع کنیم؛ خوب بیدار و هوشیار باشیم؛ به مسئولیّتی که امروز بر دوش ماست توجه کنیم؛ مسئولیّتِ سنگینی است؛ مسئولیّت پاسداری از خون شهید، مسئولیّت پاسداری از دستاوردهای خون این همه شهید، مسئولیّت پاسداری از این نظام ارزشی اسلام، جمهوری اسلامی، مسئولیّتِ نگهداری اسلام و قرآن و مکتب و جامه ی عمل پوشیدن به این مکتب ارزشیِ الهی، انسانی؛ ما این مسئولیّت را داریم.
امروز خدا نمی پسندد یک بسیجی، یک پاسدار، یک پلیس، یک درجه دار، یک سرباز، یک درجه دار ژاندارمری خدای ناکرده یک وقت به حکمی از احکام خدا بی توجّهی کند. مردم ببینند، فرشتگان خدا ببینند، امام زمان ببیند، ببیند امروز یک پلیسی لباس خدمت را در جمهوری اسلامی به تن گرفته، پول خدمت را از این جمهوری اسلامی می گیرد، به عنوان خدمتگزار این جمهوری اسلامی و امّت شهید پرور مسئولیّت به او سپرده شده امّا گوشه ی چشمش کنار خیابان کج باشد به طرف آن زن یا دختری که می آید از کنار خیابان عبور می کند یا در عُمق دلش تفکّر و تصوّر این باشد که چطور و فلان، فلان و بَهمان؛ و یا درجه دار و سرباز ژاندارمری یا بسیجی، پاسدار، فرق نمی کند نسبت به فرایض دینی اش، نمازش، عباداتش، طاعاتش، وظایف قانونی اش سهل انگاری می کند. مأموریّت ها، مسئولیّت ها، بی تفاوتی نشان می دهد؛ مسامحه می کند. هرکَس در هر بُعدی که مسئولیّت دارد؛ آن که در رابطه ی با آگاهی عمل می کند، آن که در رابطه ی با مواد مخدّر عمل می کند، آنی که در رابطه ی با مبارزه با مفاسد عمل می کند، چه در شهربانی است، چه در ژاندارمری است که به خصوص در شهربانی این نیرو هست و داخل شهر است. همین جا حسابم را به شهربانی یک مقدار امروز تند بکنم. شهربانی مسئولیّتش داخل شهر است، در شهر حسّاسیّت ها معمولاً بیش تر است؛ در شهر معمولاً مراقبت ها و دقّت ها و پیگیری مسائل بیش تر است؛ نگاه من زیر نظر است؛ ایستادن من زیر نظر است؛ راه رفتن من زیر نظر است؛ حرف زدن من و برخورد من و تماس من زیر نظر است؛ با کی تماس دارم؛ چَمِ کوچه، خمِ کوچه، سرِ سه راه، سرِ چهار راه، گوشه ی خلوت، گوشه ی جَلوت، سرِ پُست، دَم ِ بانک، سرِ فلکه، دربِ مسجد، کجا و کجا، هر جا که هستم زیر نظرم. مرد و زن من را زیر نظر دارند و همه ی این هایی که مرا زیر نظر دارند، امام فرمود: همه ی اعمال و همه ی حرکات و همه ی گفتار اثر دارد، یا مرا از دل مردم بیرون می کند و مردم را از من آزرده می کند و مردم را از من منزجر می کند و مردم را از من متنفّر می کند و مردم را از من دلسرد و ناامید می کند و مردم را به فکر می اندازد که آیا فلان ارگان می تواند در زمینه ی مواد مخدّر، در زمینه ی آگاهی، در زمینه ی حفظ امنیّت، در زمینه ی دفاع از ناموس، در زمینه ی دفاع از نوامیسِ این مردم عمل بکند یا این که نخیر، خودش هم در این زمینه ها آلودگی دارد.
برادران عزیز؛ برادران شهربانی؛ گوش های تان را باز کنید. شیطانِ شما قوی تر از شیطان سربازهای ژاندارمری است؛ زمینه از برای به انحراف کشاندن شما فراوان تر است تا زمینه از برای به انحراف کشاندن یک سرباز و درجه دار ژاندارمری یا بسیجی، برای آن ها هم هست. مخصوصاً برادرهای بسیجی و برادرهایی که داخل شهر پایگاه دارند، در پایگاه ها، گوشه و کنار، مأموریت به آن ها داده می شود این قسمت به آن ها هم تأکید می شود. امروز روزی است که اگر آمریکا بخواهد وارد بشود در هر ارگانی، در هر سازمانی، در این کشور از طریق همین مسئله وارد می شود. بی بند و باری ها، بی تفاوتی ها،گسترش مفاسد و حواس مان را باید به این جمع بکنیم. اجمالاً به صورت اجمال، به عنوان یک هشدار، به عنوان یک تذکّر دارم عرض می کنم. حواس مان را جمع بکنیم؛ چشمهای مان را بپاییم؛ دل مان را کنترل بکنیم؛ زبان مان را نگاه داریم. گاهی وقت ها بعضی از چیزها شنیده می شود، گاهی وقت ها از بعضی از افراد که خیال می کنند خیلی رفیق شان هستند، خیلی دوست شان هستند، مَحرم رازشان هستند، باطن خبیث خودشان را آن جا پیش آن ها رو می ریزند؛ خبر می رسد، گزارش می رسد، ماها اگر که بعضی وقت ها نسبت به بعضی از افراد چیزهایی را می شنویم، کوتاه می آییم برای این است که می خواهیم فرصت بدهیم در کنار این موجِ خون، در کنار این بدن های پاره پاره ای که هر روز از جبهه برای ما می آورند، این ها سر عقل بیایند، گذشته های چندین ساله ی عصر طاغوت را فراموش کنند، شستشو بدهند، پاک کنند و خدای ناکرده در جمهوری اسلامی کاری نکنند که اگر آن روزها در سایه ی رأفت و رحمت اسلام و جمهوری اسلامی فرصت این را پیدا کردند که دوباره این مردم آن ها را بپذیرند، این مردم آن ها را مسئولیّت بِهِشان بدهند و قبول شان بکنند، یک کاری بکنند که مردم گوش شان را بگیرند و تنبیه شان بکنند. این کار را نکنید؛ من این را می گویم، آن هایی که می شنوید به آن هایی که گوش شان پنبه دارد و نمی شنوند به عنوان یک هشدار بگویید ... آن لجن هایی که الان هم ممکن است یک وقتی مثلاً باشند که دل شان برای آریا احمد، آریا جهنّمی لَک بزند، خاک بر سر آن ها، ممکن است باشند بعضی ها آرزو داشته باشند که آن پلیدی که نوامیس این کشور را و همه ی هستی ما را به دامن آمریکا و اسرائیل و شیاطین شرق و غرب انداخت، او می شد. بله، چرا او نیست که ما آزاد باشیم؟ هر غلطی دل مان می خواست بکنیم؛ هر کاری دل مان می خواهد بکنیم؛ چرا او نیست؟ چرا او نیست که ما بتوانیم در این کشور مثل حیوان زندگی بکنیم؟ هر جا بخواهیم بنشینیم و هر غلطی را دل مان خواست بکنیم. بعضی ها این جورند؛ می گویند: چرا نیست که این چنین باشد. امّا او مُرد، او مُرد و انشاءالله پیروان او وآن کسانی که دلداده ی به او هم هستند مُرده اند و اگر هم نَمُرده باشند باید با این حسرت بمیرند؛ با این حسرت باید بمیرند. سلطنت طلب! سلطنت طلب! چی چی؟! سلطنت طلب! در جمهوری اسلامی و سلطنت طلب می خواهد سر بلند بکند؟! زن ها، پیرزن ها، با تَهِ کفش شان این ها را لِهِ شان می کنند. پیرزن ها، نوبت به بچّه ها و نوجوان ها و جوان ها واین لبّیک گویان امام و اسلام، نوبت به این ها نمی رسد، پیرزن ها. این ها این قدر از رحمت جمهوری اسلامی سوء استفاده کردندکه حالا به اصطلاح خودشان به عنوان سلطنت طلب می خواهند عرض اندام بکنند.
خُب، رهبری امام را قدرش را بدانیم و در سایه ی این رهبری، شکر این نعمت این است که ما خودمان را رشد بدهیم، بالا بیاوریم، برسانیم به آن جایی که انشاءالله بتوانیم در برابر شرق و غرب تا ابد همین جوری که تا الان ایستاده ایم بایستیم. نه تنها بایستیم بلکه دیگران را هم آزاد بکنیم.
سوّم: وحدت خودمان را. درون سازمان تان وحدتان را حفظ کنید. آی برادرهای عزیز، آی برادرهای نمازخوان، آی برادرهای متدیّنی که در این نهادها و ارگان ها عمل می کنید، شماها با هم می توانید؛ دل تان باهم باشد، دست تان در هم باشد، از همدیگر نگهداری کنید، حمایت کنید، اگر یک عنصری پلید است احیاناً، شما احساس می کنید که پلید است این را از درون خودتان دفع بکنید و رو به او ندهید و نگذارید که فرصت بکند یک وقتی خدایی ناکرده یک بچّه، خیلی مایه ی تأسّف است. وحدت خودتان را حفظ کنید؛ وحدت خودتان را باهم دیگر، درون سازمان، بیرون سازمان، ژاندارمری با شهربانی و بالعکس، با سپاه با بسیج با مردم.
دیروز من شنیدم که برادر بزرگوارمان جناب آقای دست فروش فرمانده ی محترم گروهان ژاندارمری با ارتقاء رتبه ای که حقّ شان بود و بِهِشان دادند، ایشان را به عنوان فرمانده ی هَنگ ژاندارمری سوسنگرد قرار است که بفرستند آن جا. خُب، ما از این که یک فردی در جمهوری اسلامی توانسته لیاقت نشان بدهد، فداکاری بکند، درست عمل بکند، ارزش هایی را نشان بدهد از خودش، لیاقت هایی را از خودش نشان بدهد تا مسئولین بالای مملکت ما ببینند و البته ایشان برای این، کار را نکردند، ایشان برای خدا خدمت کردند، برای مملکت و ملّت خدمت کردند، بعد به ایشان ارتقاء رتبه بدهند، درجه بدهند. این درجه هم برای ایشان افتخار نیست؛ حقّ شناسی هست از جمهوری اسلامی نسبت به یک انسان خدمتگزار؛ از این خوشحالیم امّا از این که ژاندارمری ما ایشان را نداشته باشد خُب، ما نگرانیم. اگرچه برادرهای دیگرمان هستند درون ژاندارمری، انشاءالله نمی گذارند بعد از رفتن ایشان ژاندارمری خدای ناکرده یک وقتی اُفت بکند، این حیثیّت و اعتباری که در سایه ی زحمات چندین ماهه و اخیر کسب کرده درون مردم و در جمهوری اسلامی، این حیثیّت و اعتبار خدشه دار بشود؛ انشاءالله نمی گذارند. امّا می خواهم این را عرض بکنم که برادرهای ژاندارمری آمدند خانه ی ما و با یک شور و وَلع و ناراحتی ای که اگر ایشان برود ما نگران آینده مان هستیم؛ ما این جور به برکت رهبری ایشان، مدیریّت ایشان به میان مردم آمدیم، کسب حیثیّت و آبرو کردیم، حالا اگر ایشان برود می ترسیم یک وقتی خدایی ناکرده خدشه دار بشود. من بلافاصله شب با استانداری تماس گرفتم، گفتم که وضعیّت ما این است. کسی که می خواهد بعداً بیاید باید کسی باشد که ترکیب ژاندارمری را آن جوری که این مرد مؤمنِ سربازِ امام زمان درست کرده، این ترکیب را بتواند حفظ کند و یک مقدار هم بتواند تقریباً تقویت بکند و ایشان هم تماس گرفتند، انشاءالله ژاندارمریِ ما همین جوری که تا به حال خوب عمل کرده در آینده انشاءالله موفّق بشود بهتر عمل بکند. این یک درس است برای بقیّه.
شهربانی ما هم بعد از این که برادرمان تشریف آوردند الحمدلله ما شاهد تحوّلش هستیم امّا در عین حال گوشه و کنارش یک نقطه های کم رنگ و نقطه های چه جوری ما هنوز هم می بینیم که، می بینیم سبیل ها چخماقی شده، بعضی از ریش ها از آن تَه، روز اربعین، روز اربعینِ امام حسین، از آن تَه، از ریشه بیرون می آید؛ ما این را می بینیم. البته این یک چیزی است که حالا من دارم سر صبحگاهی می گویم که متوجّه باشید. این چه کاری بوده، روز اربعینِ امام حسین، همه ی مردم عزادار، سیاه پوش، سینه می زنند در این جمهوری اسلامی، ریشش را از تَه بزند، مثل این که دارد مجلس عروسی می رود؛ مثل این که دارد جشن عروسی می رود؛ چه کاری می کردند؟! کجا بزرگ شدی؟! خانواده ات عاشورا ندیده؟! مُحرّم ندیده؟! عزای امام حسین ندیده؟! خودت عاشورا ندیدی؟! اربعین امام حسین ندیدی؟! این مردم، سیاه پوش نیستند؟! پدرت اگر می مُرد صورتت را تیغ می زدی؟! تا کِی می خواهیم خودمان را به نادانی بزنیم؟! تا کِی می خواهیم مردم را به حساب نیاوریم؟ خیال می کنیم که کارِ جزئی، کارهای جزئی است که پشت سرش چیزهای دیگر را مردم نمی بینند، این کارهای کوچک، «الظّاهر عنوان الباطن» وقتی من ظاهرم را این جوری کردم باطنم نشان می دهد که خیلی خیلی خراب تر از این حرف ها است؛ برویم خودمان را درست بکنیم. من این جا با صراحت می گویم: بروید به همه جا بگویید؛ بروید به همه جا بگویید؛ به سیاسی ایدئولوژی بگویید؛ به شهربانی استان بگویید؛ به وزیر کشور بگویید؛ بگویید: فلانی آمد سر صبحگاهی آبروی ما را بُرد. دست این پلیس هایی را که خدمت می کنند، خوب خدمت می کنند، من می بوسم؛ هستند برادرهایی که، زیاد هم هستند، الحمدلله زیادند توی شهربانی، غالب شان این جوری اند، غالب شان غیر از این هستند، حزب اللّهی اند، مؤمند، زحمت کشند، امّا این چند تا حقّ این بندگان خدا را ضایع می کنند، از چشم مردم این چند نفر می اندازند برادران زحمت کش و خدمتگزار ما را. من به برادر عزیزمان مسئول محترم شهربانی عرض می کنم که شما عین حرف های من را بنویس،گزارش بکن، بگو: چند تایی هستند در شهربانی چهره ی شهربانی ما را در این شهر دارند خراب می کنند. بادا باد. تا کِی، هِی سرمان را بیندازیم پایین که بَعد بشنویم، من نمی گویم حالا به من چه گفتند. انشاءالله بعداً ببینیم که نیست.
خُب، وحدت خودمانم را حفظ کنیم؛ این جور آدم ها را درون خودمان شناسایی بکنیم، معرّفی بکنیم، شهامت به خرج بدهید، شهامت به خرج بدهید، بگویید فُلان کَس، فُلان حرف را زد، بگویید فلان کَس، فُلان جا، یک عمل را کرد، بگویید فُلان کَس فُلان کار را کرد، بگویید، گزارش بکنید، اخراجش بکنند. بدن شما اگر یک غدّه ی چرکی داشته باشد چه کارش می کنید؟ جرّاحی نمی کنید؟! خُب، سر صبحگاهی باید اوقات شما را خوش می کردیم؛ امروز اوقات شما را تلخ کردیم، عیب ندارد، این اوقات تلخی و این ناراحتی انشاءالله در آینده کام شما را شیرین خواهد کرد، خواهید دیدکه چقدر اوضاع و احوال تان تغییر کرده و بهتر شده است، مطلوب شده است.
من بیش تر شما را سرِ پا نگاه نمی دارم. مطلب آخَرم این است که با بسیج کمال همکاری را بکنید، کمال همکاری، تبلیغ بکنید، تشویق کنید، نمونه ی ایثارگری ها، فداکاری ها را، این ها را بگویید، روزنامه ها را بخوانید، مجلّات را بخوانید، رادیو را گوش بدهید، آن فرازهایی را که می شنوید آن را بازگو بکنید. آن پدر شهدای مشهد را شنیدید، چهار شهید، توکّلی، برای انقلاب. همین جا، همین بنده خدایی که پریروز تشییع جنازه کردیم، سر مزارش، برادرش - شما تشریف داشتید، بودید - برادرش آمد یا یکی از بستگان خیلی نزدیکش بود، آمد تا رسید به ما، داشت به سر خودش می زد، گریه می کرد، دل است، می سوزد، امّا تا من را دید یک مرتبه گفت: تبریک عرض می کنم؛ تبریک می گوید. پدر آن جنگ زده را دیدید، پدر جنگ زده، می گفت «بُویِ بُویِ» پدرم؛ مبارکت باشد؛ تو در سنّ جوانی به خدا رسیدی؛ منِ پیرمردکاری نکردم؛ فردا، روز قیامت از من شفاعت کن. این ها هستند، بسیجی ها این ها هستند. درود بر این بسیجی ها و خانواده ی این بسیجی.
خدایا؛ تو را به محمّد و آل محمّد قَسَمت می دهیم امام عزیزمان را برای رهبری ما و برای هدایت ما و مردم ما و برای هدایت همه ی محرومین و مستضعفین، تا ظهور امام زمان حفظ بفرما.
به حقّ محمّد و آل محمّد قَسَمت می دهیم سلحشوران ما، رزمندگان ما را به پیروزی نهایی برسان.
خدایا؛ به حقّ محمّد و آل محمّد قَسَمت می دهیم شهیدان ما را با شهدای کربلا محشور بدار، مجروحین ما را لباس عافیت بپوشان، خانواده های شهدا و اُسرا و مجروحین و معلولین را صبر و استقامت مرحمت بفرما.
خدایا؛ به ماها توفیق خودسازی، توفیق خدمت به جمهوری اسلامی، خدمت به این امّت شهیدپرور را مرحمت بفرما.
خدایا؛ نعمت وحدت و یکپارچگی و همدلی را از ما نگیر. خدایا؛ تفرقه و نفاق از جهان اسلام و همه ی مسلمین دور بگردان.
خدایا؛ تو را به محمّد و آل، سوگندت می دهیم دلِ امام زمان را از سربازانِ امام زمان در جمهوری اسلامی خشنود بگردان؛ خدایا؛ در ظهور حضرتش تعجیل بفرما.
خدایا؛ شرّ استکبار جهانی و نوکرانش از سرِ مظلومین دنیا، مستضعفین دنیا کوتاه بگردان.
خدایا؛ خدایا؛ تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. خدایا؛ خدایا؛ تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. خدایا؛ خدایا؛ تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. خدایا؛ خدایا؛ رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما. خدایا؛ خدایا؛ رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما. خدایا؛ خدایا؛ رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما. آمین یا رب العالمین.
«نثار ارواح شهدای اسلام صلوات»