مصاحبه با آقای ریاحی
- توضیحات
- منتشر شده در جمعه, 29 خرداد 1394 21:08
- نوشته شده توسط مدیر
متن ذیل گفت و گویی کوتاه با آقای ریاحی است که مدّتی در گروه محافظین شهید حجت الاسلام والمسلمین موسوی دامغانی بوده اند. ایشان در این مصاحبه به بیان مطالبی پیرامون روحیّات و ویژگی های اخلاقی این شهید والامقام پرداخته اند که پس از تنظیم و پاره ای تغییرات تقدیم خوانندگان محترم می گردد.
- لطفاً ضمن معرّفی، اگر خاطرهای از شهید موسوی دامغانی دارید بیان نمایید.
در سالهای حضور شهید موسوی دامغانی در شهرستان رامهرمز، بنده به عنوان پاسدار در سپاه خدمت میکردم و همین امر موجب گردید که در سال ۱۳۶۱ در جمع محافظین ایشان قرار گیرم و از نزدیک خدمت این شهید بزرگوار برسم. البته از سال ۱۳۶۵ وارد اداره ی گاز شدهام و در این اداره مشغول خدمت میباشم.
آشنایی با این روحانی بزرگوار باعث شد که حداقلّ دو بار - و به صورت خاصّ - در حقّ من لطف نمایند. ماجرای اوّل مربوط به زمانی است که پدرم به علّت بیماری در تهران بستری شدند. آقای دامغانی که آن موقع نماینده ی مجلس بودند وقتی خبر را شنیدند برای عیادت تشریف آوردند که در روحیّه ی پدرم تأثیر بسیار مثبتی داشت. یادم هست خیلی اصرار داشتند اگر چیزی نیاز دارید به من بگویید تا انجام بدهم.
لطف دیگرشان در حقّ من، مربوط به استخدامم میشود. چون وقتی وضعیّت استخدامی بنده به مشکل برخورد کرد نامهای نوشته و سفارشم را کردند. وقتی نامه ی ایشان را به دست وزیر دادم با توجّه به شناختی که از آقای دامغانی داشتند پذیرفتند و مجوّز اشتغالم را صادر کردند. خُب در این ماجرا آقای دامغانی بزرگواری کرده بودند و لازم بود که به صورت حضوری خدمت شان برسم و تشکّر کنم. به همین خاطر تصمیم گرفتم راهی تهران شوم تا ایشان را ببینم امّا متأسّفانه در قطار، خبر شهادتِ شان را شنیدم که حسابی من را منقلب و متأثّر ساخت ولی با این حال خودم را به تهران رساندم و در مراسم تشییع پیکر شهدا که مقابل مجلس برگزار میشد شرکت کردم.
- لطفاً مقداری از روحیّات و ویژگیهای اخلاقی این شهید والامقام بگویید.
آقای دامغانی در خصوص رامهرمز خیلی زحمت کشیدند؛ بنده مکرّر گفتهام کسی را مثل ایشان ندیدهام که این قدر بُرِش و قاطعیّت داشته باشد. همین امر باعث شده بود که وقتی نماز جمعه را میخواندند اکثر قریب به اتّفاق مسئولین در نمازجمعه شرکت نمایند؛ البته این حضور از روی علاقه و محبّت قلبی بود نه این که خدای ناکرده اجباری در کار باشد.
این را هم اضافه کنم: آن قدر به ایشان علاقه داشتم که سعی میکردم در سخنرانیها و برنامه هایی که داشتند حتماً شرکت نمایم؛ اتفاقاً عکسی هم با ایشان دارم که در طول این سالها آن را نگه داشته و حفظ کرده ام.
- با تشکر از این که این مطالب را نقل نمودید.