روحانیت
- توضیحات
- منتشر شده در دوشنبه, 07 مرداد 1392 20:44
- نوشته شده توسط مدیر
«مقصد»
هر چه منتظر اتوبوس ماندیم خبری نشد؛ مجبور شدیم سوار کامیونی شویم که از دلیجان می گذشت. مقداری از راه را آمده بودیم که راننده بحث کرایه را پیش کشید و چون چشمش به یک طلبه افتاده بود،گفت:
- کرایه ی هر نفرتان دو ریال می شود.
آقای طباطبائی نیا جواب دادند: کرایه ی من دو ریال می شود چون مقصدم تهران است، اما ایشان که قم پیاده می شوند؟!
- نه، فرقی نمیکند حاج آقا هم باید همین کرایه را بدهد.
اصرار راننده از یک طرف و ایستادگی آقا سیدعلی از طرف دیگر باعث شد که راننده، ماشین را به قصد شروع دعوا کنار جاده ببرد. جالب این بود آقای طباطبائی نیا در یک لحظه درب ماشین را باز کردند و از داخل همان کامیون چوبی برداشتند؛ نزاع شروع شد، البته همه می دانند او اهل کتک خوردن نبود.
«به نقل از پدر بزرگوار شهیدان احمد و محمد کاظم زاده»
«درکوچه ها»
شاه دستور داده بود وعّاظ و روحانیون حقّ صحبت کردن در مساجد و تکایا را ندارند. از طرفی هم شهید موسوی دامغانی برای سخنرانی به حسن آباد آمده بودند. در این اوضاع و احوال محمد رضا به ایشان می گفتند:
- حاج آقا؛ اگر در مساجد و تکایا مانع سخنرانی تان بشوند، می رویم داخل کوچه ها. هر کجا حرف تان را به گوش مردم برسانید همان جا تکیه و مسجد است.
«به نقل از مرحوم نوروز واحدی برادر شهید محمد رضا واحدی»
«سَنَد»
دشمن برای جدا کردن مردم از روحانیت جنگ روانی شدیدی به راه انداخته بود؛
- آخوندها جوان های مردم را به جبهه می فرستند؛ اما خودشان راحتند و زندگی شان را می کنند....
.....................................
محمد رضا در مرخصی این حرف را شنید؛...چیزی هم نگفت و رفت.
اما دفعه ی بعد که آمد عکسی را با خودش آورده بود که او را کنار یکی از رزمندگان روحانی نشان می داد. حالا دیگر هرکسی آن حرف را تکرار می کرد محمد رضا جوابش را با سَند می داد. اصلاً عکس را برای همین گرفته بود.
ما هم آن را نگه داشته ایم.
«به نقل از مرحوم حاج حسین واحدی پدر شهید محمد رضا واحدی»