شهید سید محمد تقی شاهچراغ: هدف و مقصودم از جبهه آمدن این است: 1- رضای حق 2- لبیک به ندای امام امت امید مستضعفان جهان 3- آزادی کربلا 4- تکلیف شرعی را اداء کرده باشم... با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا درآید.

نماز وحدت [موضوع خطبه: قرآن و سفارش به تقوا و وحدت]

9-13

شهید حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم موسوی دامغانی [نماینده ی مجلس شورای اسلامی] خدمات خالصانه و گسترده ی خویش به مردم خونگرم شهرستان رامهرمز را پس از پیروزی انقلاب با فعالیت در سنگر نماز جمعه آغاز کرده و در مدت کوتاه حضور خویش، این جایگاه مقدّس را به پناهگاه اَمن مردم مظلوم و مستضعف آن دیار مبدّل نمودند.
آن چه در ادامه می آید آخرین خطبه ای است که این روحانی مجاهد و انقلابی در اجتماع مردم میهمان نواز رامهرمز با موضوع «قرآن و سفارش به تقوا و وحدت» در قالب نماز وحدت ایراد نموده اند که ظاهراً در تاریخ 1363/3/4 و قبل از حضور در مراسم افتتاحییه ی دومین دوره ی مجلس شورای اسلامی صورت پذیرفته است.

----------------------------------------------

سلام علیکم؛ یک مقداری جلوتر تشریف بیاورید که برادر هایی که توی راهرو ایستاده اند و بعد تشریف می آورند جا شان بشود. اگر که خواهرها برای نماز عصر، بالا فرش است، بالا تشریف ببرند که برادرها بتوانند اگر جاشان نشد بالا نماز بخوانند یا آسید عبّاس تا برود که انشاء الله ما صحبت مان را بکنیم دو تا زیلو این جلو بیاندازند ما نماز را بکشیم جلوتر؛ اگر این کار را بکنیم دیگر مزاحم خواهرها نمی شویم؛ این بهتر است.

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمین و به نستعین. الصلاۀ و السلام علی خیر خلقه و خاتم أنبیائه حبیبنا و حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد «صلی الله علیه و آله المعصومین و لعنۀ الله علی أعدائهم اجمعین»

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ - وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها»

با درود و سلام به امام عزيز، روشنگر دل ها و بت‌شكن دوران و اميد مسلمين و مستضعفين و مظلومين جهان و با درود به سلحشوران و جان ‌بركفان جبهه‌هاي نور عليه ظلمت و با درود به ارواح پاك شهيدان و با درود به خانواده‌هاي معظّم آن ها و اُسراي عزيز و خانواده‌هاي آن ها و مجروحين و معلولين و شما برادران و خواهران مقاوم و متشكّل و منسجم و در صحنه.
 اين هفته كه در خدمت شما برادران و خواهران هستيم به ياري خداوند و به عنايات مولا امام عصر (ارواحنا فداه) جملاتي را با شما برادران و خواهران پيرامون اين آياتي كه تلاوت شد، تقديم مي‌داريم اميد است كه انشاءالله همه ی ما و شما تا زنده هستيم بر مدار حقّ و بر محور رضاي خدا و راه خدا فكر كنيم؛ عمل كنيم و انشاءالله با سلامت بتوانيم اين دار فاني را وداع بگوييم و انشاءالله بتوانيم بار خود را سالم به سرمنزل مقصود برسانيم و انشاءالله به ساحل نجات برسيم.

برادران و خواهران عزيز؛ آياتي كه انتخاب كردم آيات صد و یک به بعد سوره ی آل‌عمران است. اين آيات پشت سَر هم يك بحثي را دنبال مي‌كند كه نكات بسيار لطيف و ظريف و قابل توجّهي دارد. شايد به مناسبت هایي - فراوان هم-  در كشور در اين جا و همه‌ جا در اين زمينه‌ها بحث شده؛ اما امروز چون آخرين فرصتي است كه به عنوان نماز وحدت در خدمت شما با هم صحبت مي‌كنيم من لازم ديدم كه در همين زمينه و پيرامون اين آيات صحبت كنيم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» اي كساني كه ايمان آورديد تقواي خدا را مراعات كنيد؛ از خدا بترسيد؛ پروا داشته باشيد؛ «حَقَّ تُقاتِهِ» آن جور كه خدا سزاوار تقوا و سزاوار پرهيز است. به جوري تقوا را مراعات كنيد؛ به جوري تقوا را پيشه كنيد كه نميريد مگر مَسلم. كه از دنيا نرويد مگر اين كه مسلمان بودن و مَسلِم بودن شما را خداوند امضا كرده باشد و پذيرفته باشد. خب اين آيه ی اول.

بحث، بحث تقواست آن هم در اوج خودش «حَقَّ تُقاتِهِ» آن جوري كه سزاوار مراعات است؛ آن جوري كه بايد مراعات بكنيد؛ آن جور تقوا را مراعات بكنيد.

بعدش صحبت از چي به ميان مي‌آيد؟ بلافاصله «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» تقوا را مراعات كنيد؛ آن جور كه سزاوار است مراعات كنيد؛ به ريسمان محكم خدا چنگ بزنيد «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً» تنها تنها، نه؛ اين كلمه ی «جَميعاً» نكته دارد. برادرها  خواهرها؛ اين نكته را خوب توجه كنيد؛ كلمه ی «جميعا» بعد از «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ» نكته دارد. نكته اش اين است كه تنها تنها به ريسمان خدا چنگ نزنيد، دسته‌جمعي چنگ بزنيد. یک وقت من اين جا دستم را به دامن قرآن مي‌اندازم، شما آن جا، او آن جا، او آن جا، این در اين مسجد، او در آن مسجد، او در آن مسجد، او در اين روستا، او در آن روستا، در عين حال كه همه‌مان باصطلاح مدّعي هستيم و معتقديم كه اعتصام كرديم به حبل خدا؛ امّا متفرقيم. يك وقت نه، حبل‌الله هست؛ همه ی جمعيّت يك شهري، يك كشوري مي‌آيند دست هاي شان را مي‌گذارند روي هم و همه با هم به اين ريسمان محكم خدا چنگ مي‌زنند. البته در روايات ما دارد حبل‌الله ولايت است؛ حبل‌الله قرآن است؛ اميرالمؤمنين حبل‌المتين لقب داده شده؛ ائمّه ی ما حبل‌المتين لقب داده شده و امروز براي شما روشن است كه حبل‌الله قرآن است و ولايت در كنار قرآن و امروز ولايت فقيه. همه‌تان چنگ بزنيد؛ جداجدا نشويد؛ پراكنده نشويد؛ متفرّق نشويد؛ هركسي براي خودش يك نغمه‌اي نداشته باشد؛ هركسي براي خودش يك خطّي نداشته باشد؛ هركسي براي خودش يك فكري نداشته باشد؛ با هم باشيد.

 البته باهم بودن، از خيلي چيزها آدم بايد چشم بپوشد و خيلي چيزها را آدم بايد تحمّل بكند. اگر افراد خواستند اجتماعي زندگي بكنند، در جمع زندگي بكنند، با هم زندگي بكنند، قطعاً بايد از خطاهاي همديگر بگذرند؛ قطعاً بايد خطاها و لغزش‌هاي همديگر را ضمن اين كه ارشاد می كنند، هدايت مي‌كنند، چشم‌پوشي هم بكنند و بايد خيلي از مسائل را براي اين كه جمعي زندگي بكنيم، با جامعه زندگي بكنيم، تحمّل بكنيم. بعضي از اشكالات را، بعضي از ضعف‌ها را، بعضي از نارسائي‌ها را كه انسان از فلان فرد و فلان فرد و فلان فرد نسبت به خودش می بیند؛ نسبت به خانواده‌اش مي‌بيند؛ نسبت به پسرش مي‌بيند؛ به خاطر اين كه اجتماع از هم نپاشد، به خاطر اين كه وحدت به هم نخورد، به خاطر اين كه دشمن ما را پراكنده و متفرّق نبيند بايد از اين مسائل شخصي چشم پوشيد؛ بايد به اين مسائل شخصي بها نداد؛ بايد اين مسائل جزئي و شخصي را وسيله ی از هم جداشدن و از هم‌پاشيدن قرار نداد.

تقوا را مراعات كنيد. تقوا يعني خود نگهداري؛ يعني براي اين كه همه‌تان با هم به ريسمان خدا چنگ زده باشید و همه‌تان با هم اجتماعي و متشكّل و فشرده زندگي كرده باشيد باتقوا باشيد. خودتان را در اين امر نگهداريد؛ زبان تان را نگهداريد؛ دل تان را نگهداريد؛ قلم تان را نگهداريد؛ مغزتان را نگهداريد؛ هرچه را نگوييد. جامعه را از هم مي‌پاشد؛ دل افراد را بد مي‌كند؛ بدبيني به‌وجود مي‌آورد؛ صفوف را از هم مي‌پاشاند؛ هر حرفي را نزنيد؛ تقوا را رعايت كنيد؛ زبان تان را بگیرید؛ زبان تان را كنترل كنيد؛ چشم تان را كنترل كنيد؛ سَرتكان‌ دادن تان را كنترل كنيد؛ قيافه و برخورد و چهره‌تان را كنترل بكنيد؛ تقوا را در اين امور مراعات بكنيد. چرا؟ چون بايد وحدت را حفظ بكنيد «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»  بعدش «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً» يادتان نرود؛ فراموش نكنيد؛ به ياد بياوريد آن روزهايي را كه شماها با هم دشمن بوديد؛ اعداء بوديد؛ ياد بياوريد؛ سَر چه چيزهايي دشمن بوديد؛ سَر چه بهانه‌ها و سوژه هایی با هم دشمن مي شديد؛ هر چيزی  مي‌توانست سوژه بشود از براي از هم جدا شدن؛ از براي توي روي هم وای ايستادن؛ از براي ماه ها و سال ها جنگ خانمان‌سوز و خانمان‌برانداز و مخرّب راه انداختن و منافع را به جيب دشمنان ريختن. قوميّت، مَحلّه،‌شهر، طايفه، قبيله، پُست و منصب و از اين قبيل چيزها. من حالا اشاره نمي‌كنم؛ ما خودمان توی روستا زندگي مي‌كرديم؛ من يادم هست توی روستا پايين ده با بالاي ده، اين محلّه ی ده با آن محلّه ی ده، این طايفه با آن طايفه، اين ها كجايي هستند فلاني كجايي اند، سَر اين چيزها با هم اختلاف مي‌كردند و خدا را فراموش مي‌كردند؛ قرآن را فراموش مي‌كردند؛ معاد را فراموش می کردند؛ حساب را فراموش مي‌كردند؛ وحدت را فراموش مي‌كردند؛ همه ی منافعي كه در سايه ی وحدت نصيب جامعه مي‌شود زيرپا مي گذاشتند براي اين كه طايفه‌شان را مطرح كنند؛ براي اين كه قبيله‌شان را مطرح كنند. اين ها نژادپرستي است؛ اين ها خاك‌پرستي است؛ اين ها خودپرستي است؛ اين ها طايفه‌پرستي است؛ اين ها ضداسلام است. توكجايي هستي من كجایي؛ او كجايي هست من كجايي.

اين ها ضد اسلام است؛ اين ها ضد قرآن است؛ اين ها ضد راه خدا و راه انبيا است. من كجايي هستم شما كجايي هستي چی چي است؟! مگر پيغمبر نفرمود «ُکلُّكُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَاب‏» همه‌تان از آدميد و آدم هم از خاك است «لا فضل للعرب علی العجم و لا للعجم علی العرب و لا فضل للأبیض علی الأسود و لا للأسود علی الأبیض» عرب بر عجم فضيلت ندارد؛ عجم بر  عرب فضيلت ندارد؛ سفيد بر سياه و سياه بر سفيد؛ رنگ چهره و محلّه ی كجا و سرزمين كجا و قارّه ی كجا؛ اين ها؛ ما همه‌مان از آدميم و آدم هم از خاک. همه مان مخلوق خدا هستيم؛ مسبوق خدا هستیم. اين اختلافات را شياطين به‌وجود مي‌آورند؛ اين جدایی ها را شياطين به‌وجود مي‌آورند؛ اين سوژه‌ها را را شياطين سر زبان ملّت‌ها و جمعیّت ها مي‌گذارند برای این که متفرّق بکنند. اما اسلام دین وحدت است؛ قرآن دين وحدت است؛ جمهوري‌اسلامي، جمهوری اسلامی كه وحدت است؛ آمده كجايي را با كجايي، فلان نژاد را با فلان نژاد، فلان زبان را با فلان زبان كنار هم بنشاند در يك صف. درون جبهه سنّي، شيعه، كُرد، عرب، بلوچ، فارس با هم دارند مي‌جنگند. لبنان، لبناني، شيعه، سنّي، سوري، كجايي، كجايي، آمريكايي، چيني، روسي مسلمان دارند در آن جا ديده مي‌شود که با هم مي‌جنگند. اسلام مي‌خواهد همه ی جامعه ی اسلامي را اين جور از هر سرزميني با هر رنگ و قيافه‌اي از هر زبان و نژادي كه هست این جوری كنار هم قرار بدهد؛ چنان چه صدر اسلام اين كار را كرد؛ سلمان را از ايران و بلال را از کجا و ابوذر را از كجا، آن چنان كنار هم نشاند و انصار و مهاجر را.

به هرحال برادران و خواهران خدا در اين آيه مي‌فرمايد به ياد بياوريد شماها با هم دشمن بوديد. من همين رامهرمز را اشاره مي‌كنم. يادتان نرود كه چه اختلافاتي توی اين شهر بود و آن اختلافات چه بر سَر بازار شما مي‌آورد و چه بر سَر جامعه ی شما و زندگي شما و عمر شماها می آورد. چقدر در آن اختلافات هركسي كه دخالت داشت وِزر و وَبال و گناه و جُرم و معصيت و غيبت و فحش و ظلم و جَور و جنايت متحمّل شده باشد كه فردا روز قيامت بايد جوابش را بدهد. من شنيدم خدا رحمت كند مرحوم رایگانی را كه سال ها زحمت كشيد؛ نماز صبحش را یک مسجد مي‌خواند؛ نماز ظهرش را يك مسجد می خواند؛ نماز مغرب و عشايش را يك مسجد مي‌خواند برای این که اختلافات را جمع بكند و الحمدلله اين شيرمرد مجاهد راه خدا كه هر جا من رفتم توی اين سه ساله با ياد ايشان و ذكر خير ايشان روبرو شدم و با آثار خير ايشان روبرو شدم؛ ايشان زحمت كشيد تا توانست وحدت به وجود بياورد و اين عداوت ها و دشمني‌ها بود.
 شما را به خدا ببينيد ما همه‌مان مدّعي هستيم؛ من این جُور عرض می کنم ما همه مان مدّعی هستیم که  مسلمانيم؛ ما همه‌مان مدّعي هستيم كه خداپرستيم؛ ما همه‌مان مدّعي هستيم كه كتاب مان قرآن است؛ ما همه‌مان مدّعي هستيم كه معتقد به دوازده امام، اميرالمؤمنين و فرزندانش و امام عصريم؛ راست مي‌گوييم؟! همه‌مان براي امام حسين مي‌خواهيم عزاداري كنيم؛ همه‌مان براي اميرالمؤمنين(علیه السلام) مي خواهيم جشن بگيريم و عزاداري كنيم؛ همه‌مان مي‌خواهيم اسلام پياده بشود و قرآن پياده بشود؛ راست مي‌گوييم؟!  اگر راست مي‌گوييم ديگر فلان شهری و فلان شهري يعني چي؟! اگر راست مي‌گوييم ديگر فلان جايي و فلان جايي يعني چه؟! دسته ی فلان جا و دسته ی فلان جا يعني چي؟! فلان جایی ها، فلان جا هستند و فلان جایی ها! ما همه‌مان مُسلِم هستيم؛ ما همه‌مان بندگان خدا هستيم؛ اين حرف ها چی چيه؟! اين ها چيزهايي است كه مي‌آيد ميدان و اگر آمد ميدان، آقاجان سفيدي پوست سبب مي‌شود که هرچه حقّ با سياه‌پوست ها هست [را] من پایمال کنم. محلّه و بودن در فلان محله كه سنگ و گل سبب مي‌شود كه هرچه حقّ در محله ی فلان باشد و با اهل محلّه ی فلان باشد من آن حقّ را پايمال بكنم و شما ببينيد که اين چقدر زشت است؛ چقدر شنيع است؛ چقدر بد منظر است؛ چقدر كَريه است؛ چقدر ثمرات سوء دارد؛ چقدر جامعه را عقب مي‌اندازد؛ چقدر جوان ها را، چقدر زن ها را، چقدر بچه‌ها را، چقدر اقتصاد را، چقدر قدرت را، چقدر وحدت را، چقدر علم را، دانش را، عقب مي‌اندازد.

اسلام آمده مي‌گويد: بیاد بیاورید «إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» اسلام آمد، خدا آمد دل هاي شما را تأليف داد « فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ» شما لبه ی پرتگاه جهنم بودید؛ لبه ی سقوط و تباهي و نابودي بوديد «فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها» دست تان را گرفت بيرون تان آورد. شما را به خدا حالا اين جمله را بشنويد و يك مقدار تأمّل كنيد. راستي ما كجا بوديم؟ شاه بود و نظام شاهنشاهي بود و آن چه كه درون اين كشور بود؛ من و شما و ما و شما كجا بوديم؟ اگر يك سال ديگر مانده بود؛ اگر دو سال ديگر مانده بود؛ اگر تا الان مانده بود؛ ما كجا بوديم؟ چيزی از اسلام مانده بود؟ چيزي از ما و شما مانده بود؟ ما ديگر توی اين كشور جوان داشتيم؟ ما ديگر توی اين كشور زن داشتيم؟ ما ديگر توی اين كشور فضيلت داشتيم؟ ما ديگر توی اين كشور انسانيّت داشتيم؟ ما ديگر توی اين كشور غيرت داشتيم؟ ما دیگر توی اين كشور حبّ به خدا و پيغمبر داشتيم؟ خدا نجات تان داد. شكر كنيد؛ به ياد بياوريد و شكرش این است که حفظش بكنيد اين وحدت را .........

بعد به دنبالش خدا مي‌فرمايد که «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ» حالا مسأله ی وحدت را فرمود: تقوا را مراعات كنيد؛ براي حفظ وحدت متفرّق نشويد و بعدش يادآور آن دشمني‌ها و خاطرات تلخ؛ و بعدش مي‌فرمايد که: ها؛ يك كار ديگر در اين رابطه بايد بكنيد «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» آي برادر و خواهر در راه حفظ وحدت، در راه از بين بردن دشمني‌ها و تفرقه‌ها، بايد اين كار را كرد؛ بايد به اين تكليف خدا عمل كرد «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ» بايد از میان شماها افرادي كمر ببندند؛ قيام بكنند؛ مردم را به خیر دعوت كنند؛ وحدت، خير است؛ تبعيّت از اسلام و امام خير است؛ حفظ آرامش شهر و كشور و مملكت خير است. دعوت كنيد؛ امر به معروف كنيد؛ نهي از منكر بكنيد؛ هرجا می نشينيد بگوييد آقا؛ امر به معروف بكنيد؛ آن چه كه در حفظ وحدت مؤثر است؛ آن چه كه درحفظ اسلام مؤثر است؛ آن چه كه در حفظ دستاوردهاي اين جمهوري‌اسلامي و خون شهدا مؤثّر است او معروف است. به او امر كنيد؛ به او فرمان بدهيد؛ به او نصيحت كنيد؛ به او موعظه کنید؛ به او راهنمايي كنيد؛ به او هدايت كنيد و آن چه كه اين ها را از بين مي‌برد؛ تهديد مي‌كند؛ با خطر مواجه مي‌كند؛ اين منكر است. آن چيزي كه، آن كلمه‌اي كه، آن حركتي كه، آن نشستني كه، آن رفاقتي كه، آن شب نشینی ای که، آن مسافرتي كه، آن نوشتني كه، آن فكري كه وحدت را به خطر مي‌اندازد، اسلام را به خطر مي‌اندازد، عزّت مسلمين را به خطر مي‌اندازد، او منكر است. نهي‌اش بكنيد؛ جلويش را بگيريد؛ جلوي آن كلمه را بگيرید؛ جلوي آن حركت را بگيريد؛ جلوي آن رفاقت را بگيريد؛ جلوي آن مسافرت را بگيريد؛ جلوي آن نوشتن را بگيريد؛ بگيريد جلویش را.

«أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» جامعه‌اي كه به حبل خدا اعتصام بكند؛ جامعه‌اي كه متفرّق نشود؛ جامعه‌اي كه يادآور عداوت‌ها و دشمني‌هاي تلخ ديروز باشد؛ جامعه‌اي كه دعوت به خير بكند؛ امر به معروف و نهي از منكر اين جامعه «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»  اين ها مُفلِح هستند؛ اين ها سربُلندند؛ اين ها رستگارند؛ این ها آقایند؛ اين ها آزادند؛ اين ها عزيزند؛ اين ها قدرتمندند؛ این ها شریفند «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».

و بعدش خدا مي‌فرمايد كه «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا» باز مساله ی تفرقه را مطرح می کند؛ چه قدر مهمّ است «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا» آي مسلمان ها، آي مؤمنين، نباشيد مثل آن هايي كه متفرّق شدند و در ميان خودشان اختلاف به وجود آوردند. كِي اختلاف به وجود آوردند؟ «مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ» از بعد آن كه بيّنات بر ایشان نازل شد؛ پيغمبر آمد؛ كتاب آمد؛ اين جوان هاي متحوّلِ بيدار دلِ جهادگرِ راه خدا آمدند؛ اين مادرها، اين پدرها، اين خانواده‌ها، این جامعه، بعد از آن كه اين همه آيه در اختيار شما قرار گرفت و بيّنه متفرّق نشويد «وَ لا تَفَرَّقُوا».

«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ» من اين نكته را عرض بكنم. برادرها و خواهرها؛ - با اين كه هوا گرم است؛ بايد یک مقدار زودتر مطالبم را جمع بكنم-اما لطف كنيد ببينيد خدا چی چی مي‌فرمايد. مي‌فرمايد: اين جوری نباشيد «اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ» آن هايي كه سعي بكنند بر متفرّق كردن، سعي بكنند بر از هم پاشيدن، سعي بكنند بر متلاشي كردن «لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ» براي اين هاست عذاب بزرگ؛ عذابي بسيار بزرگ. كِي؟! «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ»آن روزي كه يك دسته سفيدرو هستند و يك دسته سياه‌رو هستند «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ» اما آن هايي كه روسياه شدند بِهِشان گفته مي‌شود که آيا بعد از آن كه شما ايمان آورديد كافر شديد؟ «أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ» بچشيد عذاب را «وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي‏ رَحْمَتِ اللَّهِ» امّا آن هايي كه روسفيد شدند اين ها در رحمت خدا هستند. صحبت از روسياهي و روسفيدي است. آن هايي كه سعي مي‌كنند صفوف مسلمان ها را پراكنده بكنند؛ از هم بپاشند؛ اجتماع مسلمين را از هم بپاشند براي آن هاست عذاب اليم و اين ها آدم هايي هستند روسياه. قرآن مي‌گويد؛ مي‌فرمايد:آن روزي كه مردم يك دسته‌شان روسفیدند يك دسته‌شان روسياه؛ آن هايي كه سعي مي‌كنند در جامعه تفرقه به وجود بياورند؛ مردم را از هم بپاشانند؛ اين ها روسياه هایي هستند كه بِهِشان گفته مي‌شود «فَذُوقُوا الْعَذابَ» عذاب را بچشيد.

به هرحال عمده ی مطلب من امروز همين است. شما برادرها و خواهرها در آينده هستيد و بايد باشيد؛ ماها و شماها انشاءالله هستیم؛ اگر ما نبودیم بچه های ما و شما انشاءالله هستند؛ انشاءالله نشود که مِثل بعد از حضرت موسی و عیسی و پیغمبر ما، اختلاف به وجود بیاید بعد از این جمهوری اسلامی؛ جامعه از هم بپاشد؛ دوباره شیاطین مسلّط بشوند. وحدت را حفظ کنید؛ با هم باشید؛ از هم گذشت بکنید؛ لغزش های همدیگر را اغماض بکنید؛ همدیگر را خیرخواهی و نصیحت بکنید؛ مسائل همدیگر را تا حدودی تحمّل بکنید؛ برای رضای خدا، به خاطر حفظ وحدت و به خاطر حفظ اسلام. این مطلب اوّل که گذشت.

 اما مطلب دوم. برادرها و خواهرها؛ همیشه محور زندگی شماها و فکر شماها و حرکت تان حقّ باشد؛ حقّ. حقّ را چه جوری بشناسیم؟ حقّ میزان می‌خواهد؛ ترازو می‌خواهد؛ زمان اميرالمؤمنين، ميزان را پيغمبر «علي» معرفي مي‌كرد؛ «ائمّه» معرفي مي‌كرد. امروز ميزان ما و شما امام است؛ امروز ميزان ما و شما آن هايي هستند كه دارند راه امام را می روند. برادر و خواهر من؛ فردا ماه رمضان مي‌شود؛ توی بازاري، توی اداره‌اي، توی روستا هستي. واعظ مي‌آيد توی روستا، مي‌خواهد سخنراني كند؛ فلان آقا می خواهد موضع‌گيري بكند؛ شما مي‌خواهيد بر محور حقّ حركت بكنيد و جلو برويد؛ ميزان «امام» است؛ ميزان «وليّ‌فقيه» است؛ ميزان آن هايي هستند كه در خطّ وليّ فقيه حركت مي‌كنند. آقاياني كه توی روستا هستيد اگر منبري فردا آمد - از يك جايي - وارد روستا شد؛ پاي منبرش نشستي ببين، ببین آن چه كه مي‌گويد در خطّ امام هست يا نه؛ با جنگ چه جور برخورد می کند؛ با آمريكا چه جور برخورد مي‌كند؛ با شوروي چه جور برخورد مي‌كند؛ با ياران امام چه جور برخورد مي‌كند؛ با اين مسائل چه جور برخورد مي‌كند. اگر يك وقت آمد سخن از صلح به ميان آورد؛ اگر با جنگ، سرد برخورد كرد؛ اگر مسأله ی آمريكا را روي منبر مطرح نكرد؛ اگر مسأله ی شوروي را روي منبر مطرح نكرد؛ اگر بحثی از عدالت اجتماعي به ميان نياورد؛ اگر سخني از حمايت مستضعفين و دفاع از حقوق محرومين به ميان نياورد؛ اگر اشاره‌اي به حمايت از خان و رباخواران و زمين‌خواران و سلطنت‌ها و طاغوتي‌ها و اگر ديديد با خانه ی آن ها و سَرِ سفره ی آن ها رفت و آمد دارد و متوجّه هست كه اين خان هست و اين سلطنت‌طلب هست و طاغوتي هست و رفت و آمد دارد، بدان كه اين دشمن جمهوري‌اسلامي است. اين ناآگاهانه نيست؛ اين آگاهانه است؛ اين حساب‌شده است. به اين آدم اعتراض كن؛ گزارش اين ‌آدم را ردّ بكن؛ مردم دِه را نسبت به اين آدم بيدار بكن و متوجّه بكن و اگر شهر هم يك وقتي با اين قضیّه روبرو شديد مسئولانه برخورد بكنيد. ما اين جمهوري‌اسلامي را بايد انشاءالله نگه داريم؛ بايد روحانيّت ما رفته‌رفته آن روحانيّتي كه در خطّ امام عمل مي‌كنند، آن روحانيّت انشاءالله بيايند بالا در كنار ملّت، دانشگاه، آموزش و پروش، بازار، ارتش، سپاه، همه‌جا، روستاها، اين روحانيّت، اين روحانيّتي كه امروز در خطّ امام دارد فداكاري مي‌كند و زحمت مي‌كشد؛ اين روحانيّت بايد در كنار مردم انشاءالله رشد بكند و بيايد بالا. و آن هايي كه تا به حال سَرِسفره ی خان مي‌نشستند و سَرِ سفره ی رباخوار و زمين‌خوار و زالو و ستمگر مي‌نشستند و اصلاً دفاع از او مي‌كردند و هميشه سعي مي‌كردند در قضاوت‌ها آن مستضعفِ كشاورز و كارگر و روستايي و ضعيف را بكوبند؛ شما اگر با اين جور آدم ها برخورد كرديد بدانيد كه اگر يك وقت خداي‌ناكرده آمريكا موفّق بشود، اگر آمریکا موفّق بشود - كه موفّق نخواهد شد اين جمهوري اسلامي را بِهِش ضربه بزند - آخوندهاي آمريكا اين ها خواهند بود؛ همان جوري كه شاه هم آخوند داشت.

البته من كه اين جمله را دارم مي‌گويم برادر و خواهر؛ نكند يك وقتي - يك بار ديگر هم گفته بودم – نكند يك وقتي اين كلمه‌اي كه من دارم مي‌گويم به خاطر اين كه انشاءالله ما بتوانيم از اين خطر مصون بمانيم شما يك وقت يك جوري موضع بگيري كه هر عمامه به‌سَري را ديديد بي‌احترامي بكنيد. چنان چه الان بعضي جاها اين اشتباه را كردند؛ چنان چه الان بعضي جاها این اشتباه را دارند مي‌كنند؛ هر عمامه به سري را توی قطار ببینند، توی كوچه ببینند، توی بازار ببینند، مي‌خواهند هتك حرمت بكنند. نه؛ شما نمي‌شناسيد؛ شما نمي‌دانيد؛ روايات دارد «آدم مومن در ميان مردم مخفي است» من گفتم: اگر يك وقتي ديديد موضع‌گيري كرد و اين جور موضع‌گيري كرد با او برخورد بكنيد؛ نه با هر عمامه به سري.

و اين را بدانيد: به خدای لايزال قسم؛ آمريكا امروز هيچ نقشه اي براي ضربه‌زدن به اين جمهوري‌اسلامي ندارد و با هيچ نقشه‌اي نمي‌تواند موفّق بشود مگر اين كه مردم را از روحانيّتي كه در خطّ امامند جدا بكند؛ مگر اين كه مردم را نسبت به روحانيّتي كه در خطّ امام است بدبين بكند. مگر اين كه در ميان جامعه اختلاف به وجود بياورد؛ آن اختلافي كه مردم بايستند توی شهرها و روستاها  رو در روی هم دیگر و سر و كلّه ی هم را بزنند حالا به هر بهانه ای؛ اين هم مطلب دوم.

و مطلب سوم. مطلب سوم؛ دشمن به فكر افتاد كه به اصطلاح زمزمه ی حمله ی از خليج‌فارس را مطرح بكند بلكه ما را يك مقدار مرعوب بكند؛ كشتي‌ها را زدند؛ الحمدلله رب‌العالمين جمهوري‌اسلامي هم در برابر اين حركت ساكت ننشست. هم در نمازجمعه آقاي هاشمي‌رفسنجاني آن برخورد زيبا را كرد؛ هم مردم ريختند توی خيابان ها تظاهر كردند؛ آن برخورد جالب را كردند؛ امروز هم رژه‌ی سراسري در ايران بود عليه اين توطئه ی آمريكا و انشاءالله به ياري خدا اين جوري كه برادرها به ما گزارش دادند از محدوده ی خليج‌فارس ما اين قدرت را داريم كه تنگه ی هرمز را به طور كامل و صددرصد تا هر زماني كه دل مان مي‌خواهد ببنديم و اجازه ندهيم يك قطره ی نفت از كشورهاي خليج به آمريكا و اروپا صادر بشود [تکبیر نمازگزاران]. مخصوصاً که  امروز ارتش و سپاه و بسيجِ ما در هم ادغام شده هستند بايد گفت و مردم ما اين چنين در صحنه اند ما هيچ ترسي از آمريكا و شوروي و آن ها نداريم و ملّت ها را با خودمان داريم؛ الحمدلله.  اين هم مطلب سوم كه نگران نباشيد. ما با توپخانه‌مان جاهايي را در اختيار داريم كه به راحتي مي‌توانيم تنگه ی هرمز را كنترل بكنيم و اجازه ی ورود و خروج به آن ها ندهيم. حالا مسأله ی هوايي و دريايي و اين ها بماند.

مطلب بعدي كه بايد عرض بكنم آن اين است كه برادران عزيز مسئولين؛ با همه ی تشكّر و قدرداني كه از هماهنگي شماها و صميميّت شماها با هم و با امام‌جمعه تا به حال و امام‌جمعه با شما و شما با مردم داشتيد؛ در كمال تقدير و تشكّر باز هم عرض می كنم كه برادرها رمز موفقيّت شماها اين است كه شماها انسجام خودتان را با هم حفظ كنيد؛ با هم تفاهم داشته باشيد. «تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى» را توی ادارات و نهادهاتان بين همديگر مراعات كنيد «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» را بين همديگر مراعات كنيد؛ اين يك. هيچ وقت حاضر نباشد يك مسئولي بد مسئول ديگر را از زبان كسي بشنود؛ هيچ وقت حاضر نباشد مسئولي بد مسئول ديگر را پيش ديگران بگويد؛ اگر مي‌خواهيد وحدت تان حفظ بشود شيوه‌اش اين است.

و مطلب بعد. برادران عزیز مسئولين؛ رمز موفقيّت ما و شما و جمهوري‌اسلامي اين است كه در برابر اين ولي‌نعمت‌هاي خودمان، این ولی نعمت های خودمان، اين پابرهنه‌ها، اين مستضعف‌ها، اين شلّاق خورده‌هاي خوانین و طاغوت‌ها و طاغوت در برابر اين ولي‌نعمت‌ها متواضع باشيم؛ فروتن باشيم؛ زبان خوش داشته باشيم؛ چهره ی باز داشته باشيم؛ روي باز داشته باشيم؛ برخورد خوش بكنيم؛ رمز موفقيّت اين است. شما ببينيد سراسر كشور، همين انتخابات هم نشان داد؛ هرجايي كه رابطه ی مسئولين با مردم، رابطه ی آن كانديدا با مردم، رابطه ی تاحدودي اين شكلي بوده در آن جا مردم وفاداري خودشان را نشان دادند؛ مردم ما خوبند؛ من بارها و بارها عرض كردم، به اين ايمان آوردم، مردم ما خوبند؛ اگر عيب و اشكالي هست توی كار ما هست. البته این که مي‌گويم مردم، استثنا هم دارد؛ استثناء هم دارد. مردم ما خوبند. ماها مواظب باشيم اشتباه كمتر بكنيم. البته بدون اشتباه نمي‌شود هيچ‌كَس؛ غيرخدا و معصوم بدون اشتباه نيست؛ امام‌جمعه اشتباه دارد؛ قاضي اشتباه دارد؛ فرمانده سپاه اشتباه دارد؛ فرماندار اشتباه دارد؛ مسئول اشتباه دارد؛ هر كسي اشتباه دارد؛ لكن مهم اين است كه مُغرِض نباشد. مهم اين است كه سوءنيت نداشته باشد.

 الحمدالله من اين را به شما عرض بكنم؛ مسئولين شما هيچ‌كدام شان نيستند كه نسبت به شماها و جمهوري اسلامي سوءنيّت داشته باشند؛ من اين را باور دارم كه مسئولين ما حُسن‌نيت دارند؛ دل شان مي‌خواهد براي مردم كار كنند؛ دل شان می خواهد به مردم خدمت كنند. بهترين خدمت را، بالاترين خدمت را دل شان مي‌خواهد بكنند؛ اما بدون اشتباه نيستند. شما رابطه‌تان با مردم رابطه ی، آن رابطه‌اي باشد كه اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه با مالك اشتر می گوید: يا مسلمانند مردم يا اگر مسلمان نيستند انسانند؛ حقوق انساني را در مورد آن ها مراعات كُن.

و مسأله ی بعد؛ برادر مسئول، تنها اين خودت نيستي كه رابطه‌ات را با مردم بايد زيرنظر داشته باشي و اصلاح بكني؛ اداره ی تحت فرمانت بايد زير نظر شما باشد؛ بداني مُستخدم اداره‌ات، دربان اداره‌ات، تلفن‌چي اداره‌ات، با مردم چه جور برخورد مي‌كند؛ اين را بايد بداني؛ اميرالمؤمنين جاسوس مي‌گذاشت نه براي مردم؛ جاسوس مي‌گذاشت براي كارمندان خودش؛ جاسوس مي گذاشت براي والي‌هاي خودش؛ ببيند مُستخدمش، دربان اداره‌اش یا فرض کنید فلان کاره چه جور با مردم برخورد مي‌كند؛ جواب مردم را مي‌دهد. آن نامه‌هاي تندِ علي به والي‌ها؛ شنيدم يك بار عثمان‌بن حنیف رفت سَر يك سفره نشست، یک بار علي آن نامه ی تند را نوشت و بقيّه و بقيّه [صدای یکی از نمازگزاران] اجازه بدهيدآقا؛ اجازه بدهیدآقا؛ اجازه بدهید؛ اين قسمت ها را زيرنظر داشته باشيد. البته رامهرمز الحمدلله خوب است اما اين جور نيست كه ضعف نداشته باشد؛ اين جور نيست كه برخورد سوء نباشد. من به نهادها اين جمله را گوشزد مي‌كنم؛ به سپاه، به بسيج، به جهاد، به كلّ نهادها، به مسئولين نهادها اين جمله را گوشزد مي‌كنم؛ برادرهای مسئولين نهادها؛ شما هنوز قانوني، قاعده ای، ضابطه‌اي براي اين كه چه جوري و كِي و با چه جُرمي و خلافي اخراج بكنيد، معلّق بكنيد در اختيارتان نيست؛ خيلي به راحتي مي‌توانيد حبّ و بغض را اَغراض شخصي را إعمال بكنيد؛ نكند یک وقتی خداي ناكرده شما يك موقعی يكی دير سلام كرد؛ دستور دادي، فرمان دادي دير اجابت كرد؛ دیر خواند؛ فوري تصميم بگيري كسي كه دو سال، سه سال خدمت كرده، زحمت كشيده،آبرو و حيثيّت كسب كرده، حاضر است مخلصانه خدمت بكند، فوری بگویی که آقا؛ برو بیرون. این ظلم است؛ ظلم بزرگی است که فردا جوابش را من وشما و ما و شما نمی توانیم بدهیم. برادرهایي كه در نهادها كار مي‌كنند اين برادرها هم بكوشند، سعي بكنند واقعاً موازين را، موازين اخلاقي را مراعات بكنند؛ به بالاترهاي از خودشان احترام بگذارند؛ يك وقتی خداي ناكرده یک كاري نكنند كه اداره ی يك نهاد را از دست مسئول آن نهاد به دَر ببرند و بیرون ببرند که اگر كسي وارد بشود بگويد: اين جا هرج‌ومرج است.

و برادرها و خواهرها ماه مبارك رمضان نزديك است؛ سعي بكنيم در اين ماه مبارك رمضان به خصوص معنويت خودمان را بالا بياوريم؛ ايمان خودمان را، اخلاق خودمان را، تقواي خودمان را «وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَكُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ» اين سفارش پيغمبر شماست. صدقه بدهيد؛ كوچك‌ها را رحم كنيد؛ بزرگ‌ها را احترام كنيد؛ با ارحام تان صله بكنيد؛ قرآن زياد بخوانيد؛ با نیّت صادق قرآن بخوانید؛ آياتي كه اميد به شما مي‌دهد آن آيات را بِهِش دل بدهيد؛ آياتي كه شما را به وحشت مي‌اندازد راستي گوشِ دل تان را باز كنيد؛ آن آيات را كه من الان مي‌خوانم «وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ»‏ بترسيد از آن روزي كه «لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً» هيچ كَس به درد هيچ كَس نمي‌خورد و هيچ كَس نمي‌تواند كَس ديگري را از گرفتاري نجات بدهد «وَ لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ» نه رشوه مي‌گيرند؛ نه عوض و بَدَل و بديل مي‌گيرند و نه كسي هست كه آدم را كمك بكند؛ بترسيد از آن روز.

اين آيه دنباله ی همين آياتي است كه من الان خواندم هست؛ دنباله ی آيات وحدت. وقتي خدا سخن از وحدت مي‌گويد، سخن از دور ريختن عداوت و دشمني مي‌گويد، بعدش می گوید «واتقوا یوما لا تجزی» اي خواهر مسلمان؛ اي برادر  مسلمان؛ اي بازاري‌مسلمان؛ اي پليس مسلمان؛ ای ژاندارمری مسلمان؛ اي هركَس مسلمان «وابتغوا» بترسيم از خدا؛ هرچه را نگوييم؛ هرچه را نخوريم؛ هرجا نرويم.

و به هرحال اين سه سالي كه در خدمت شماها بوديم گذشت. اميدوارم كه انشاءالله اين سه سال عمر، روز قيامت مايه ی حسرت و پشيماني بنده نشود و انشاءالله از اين جا كه مي‌روم اگر خداي‌ناكرده يك وقت صوابي، خشنودي از جانب حق با خودم به همراه نمي‌برم انشاءالله سَخَط خدا را هم با خودم نبرده باشم كه اگر اين چنين شده باشد «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَة» و شما هم اين جوريد و ما همه مان اين جور هستيم. نكند آن روزي كه از دنيا مي‌رويم اگر توشه باري با خودمان نبرديم خداي‌ناكرده وِزر و وَبال فراواني از اين جا با خودمان ببريم. وقتي آدم توی اين وصيّت‌نامه های بچه‌ها مي‌خواند، مي‌شنود كه آن ها مي‌گويند:  ما از عذاب خدا مي‌ترسيم؛ ما از جهنم خدا مي‌ترسيم؛ ما از حساب روز جزا مي‌ترسيم؛ وقتي آدم از بچه ی 14 ساله، از 20 ساله كه اين ها تقريباً نزديك به معصوم بودند چنين چيزهايي را مي‌بيند و مي‌شنود مو به بدنش راست مي‌شود. راستی اين ها چي چی مي‌گويند و من كجا هستم؟!

 البته من بايد تشكر بكنم از برادر يا خواهري كه چهار صفحه نامه نوشته بودند، بنده را ارشاد فرموده بودند در رابطه ی با مسنوليت جديد. ايشان روايت «حُبّ الدنيا رأس كل خطيئه» را نوشته بودند، پيرامونش چيزهايي را نوشته بودند؛ در عين حال كه من از اين برادر و خواهر تشكر مي‌كنم و اعتراف مي‌كنم كه هيچ‌كدام از ماها نمي‌توانيم مدّعي بشويم كه گناه نمي‌كنيم؛ لغزش نداريم؛ اشتباه و خطا نداريم يا محبت دنيا يك وقت ما را خداي‌ناكرده نمي‌شكند؛ نمي‌لرزاند. من از اين برادر يا خواهر تشكر مي‌كنم و از همه ی شماها مي‌خواهم دعا بكنيد که انشاءالله در اين مسئوليّت جديد ما بتوانيم رضاي خدا را به دست بياوريم و انشاءالله بتوانيم در جهت حفظ دستاوردهاي جمهوري‌اسلامي و خون شهدا انشاءالله عمل بكنيم و انشاءالله بتوانيم به اين مردم ستمديده و مستضعف ايران انشاءالله خدمتي را بكنيم و انشاءالله اين جمهوري‌اسلامي از شرّ اين شياطين و نوكران شان انشاءالله آسيبي نبيند.

در نهايت، اين مسائلي كه اين چندوقته گذشت، الحمدلله رب‌العالمين خاموش شد. اما من به شماها بگويم كه اين معنايش آن نيست كه بله یک حرفي زده شد و بعدش هم جوابي داده شد و تمام شد، نخير؛ اين يك جريان است؛ يك جريان ريشه‌دار هست؛ يك جرياني است كه طاغوتي‌ها، سلطنت‌طلب‌ها، زمين‌خوارها، رباخوارها، همه ی آن هايي كه از جمهوري اسلامي خوش شان نمي‌آمد، همه ی اين ها در اين جريان دخالت داشتند و الان هم دخالت دارند. من در اين جا به شماها، به برادرهاي سپاه، به همه ی مردم عرض مي‌كنم متوجّه اين جريان باشيد. اين ها زيرزميني كار مي‌كنند؛ جلسه مي‌گيرند و مترصّد اين هستند كه فرصت دست شان بيايد باز به صحنه بيايند و اگر بتوانند اين نوبت، نتوانستند نوبت بعدي كار خودشان را بكنند و اگر اين ها موفّق بشوند من به شما بگويم اگر اين ها موفّق بشوند آمريكا موفق شده.

خدايا؛ به محمّد و آل محمّد امام عزيزمان را تا ظهور امام زمان محافظت بفرما. خدايا؛ شرّ استكبار جهاني آمريكا و شوروي و نوكران شان را از سر مسلمان ها و مستضعفين دنيا كوتاه بفرما. خدايا؛ دلِ ماها را به نور ايمان و تقوا و محبّت خودت و اوليائت گَرم و نوراني بِدار. قلب امام زمان را از ما خشنود بدار. خدايا؛ به محمّد و آل، قَسَمت مي‌دهيم تا ما را نيامرزيده‌اي از دنيا مَبَر. خدايا؛ همه ی آن كساني كه در جهت وحدت جامعه ی ما قدم برمي‌دارند، خدايا؛ آن ها را موفّق بفرما. همه ی آن هايي كه در جهت تفرقه و از هم پاشيدن جامعه ی ما حركت مي‌كنند اگر قابل هدايتند، هدايت و الّا رسوايشان بفرما. خدايا؛ به محمد و آل سوگندت مي‌دهيم جوانان ما، نوجوانان ما، اين سرمايه‌هاي جمهوري اسلامي كه در آينده بار جمهوري اسلامي به دوش اين هاست اين ها را بر صراط مستقيمِ حقّ و عدالت و اسلام بِدار.

 نثار ارواح طيّبه ی شهداي اسلام - از اين كه طول كشيد معذرت مي‌خواهم؛ انشاءالله مي‌بخشيد اين دفعه و همه ی دفعه‌ها و همه ی اين سه ساله را انشاءالله يك جا مي‌بخشيد-  بله. نثار ارواح طيبه ی شهداي اسلام فاتحه مع الصلوات.