میراث دو عالَم
- توضیحات
- منتشر شده در پنج شنبه, 01 مرداد 1394 07:26
- نوشته شده توسط مدیر
«میراث دو عالَم»
بار دیگر یکم اسفند فرا رسید؛ آن زمان که مرغانِ شیدای گلِ روی یار و خسته از زمستان سرد و تاریک تنهایی و فراق، شمیم جان بخش بهار را زودتر از خفتگان خواب زمستانی دلبستگیها و سر به زیرِ پرِ ناز و نعمت فرو بردگان پای بست، استشمام کردند و از سراب واهی گذشتند و جرعه نوش کوثر حیات ابدی شدند و چهچه ی مستانه شان به گاه وصل، در ظلمت خود فریبی ها، بیدار باشی بود نوید دهنده ی بهار جاودان. مباد که مرغکان باغ پر طراوت عزّت و افتخار را، خواب دل فریب زمستانی فرا گیرد.
در این میان، هزاری شکسته بال از قفس تنگ و تاریک هجران و عاشقی خسته از دیجور فراق و همسفری پای مانده در راه، بیش از دیگران بیتابی میکرد؛ سیّدی از سلاله ی پاکان، شهید سید ابوالقاسم موسوی دامغانی(نماینده ی مردم رامهرمز در مجلس شورای اسلامی) که عمر پر برکتش سرشار از شور و تلاش و شیدایی و نشاط بود.
«بنده»ای که یاد خدا و توکّلش مثال زدنی و عزیزی که نمونه ی بارز«اذلّةً علی المؤمنین،اعزّةً علی الکافرین» بود؛ در مکارم اخلاق، محمّدی و در صراحت لهجه در مقام گفتن حقّ، علوی و در شهامت در مقام امر به معروف و نهی از منکر، حسینی و در تواضع و فروتنی نسبت به خلق خدا، رضوی و در تبعیّت محض از ولیّ زمانش خوشه چین قمر بنی هاشم بود.
«مهربان»ی که کوچک و بزرگ بهرهمند از محبّت او بودند، چونان که پدر یا برادر میانگاشتندش. فرزندی که تا پایان عمرِ خاکیش دست پدر را به احترام میبوسید؛ پدری که خود را وقف انقلاب کرده بود و فرزندان کمتر او را میدیدند؛ امّا حرارت مهر دل نشینش همواره گرما بخش دلهای کوچکشان بود و مردی که همسرش را به معنی حقیقی کلمه دوست میداشت و به او احترام میگذاشت.
«طلبه»ای، که همواره عمامه اش، رشته ی بندگی و تسلیم در پیشگاه خدا و ریسمان دار او در طول مبارزات در دوران ستمشاهی بود.
«بسیجی»ای، که همه جا جبهه ی او بود ودشمن را خوب میشناخت؛ چرا که امام خود را خوب میشناخت و هر چه را مغایر منویّات و اوامر پیشوایش بود حربه ی دشمن و نغمه ی شوم آن میدانست.
«مسئول»ی که در جهاد سازندگی دوشادوش کشاورزان گندم درو میکرد و به یاد ظلم خوانین و اربابان، دستان پینه بسته ی کشاورز زحمت کش را به گرمی میفشرد.
«امام جمعه»ای که خانهاش خانه ی علی و دفترش دارالقضاء مولایش را تداعی میکرد. خانهاش صبح تا به شام، به دور از هر گونه آلایش و تکلّفی پذیرای مراجعین دردمند و دردمندان بیپناه بود و روی گشاده و برخورد پدرانهاش با مردم عملاً به دیگر خدمت گزاران درس تلاش و عشق به خدمت و خستگی ناپذیری میداد.
«نماینده ی مجلس»ی که کشاورز زاده بود و رنج بیعدالتی طاغوت و خوانین را بر چهره داشت و عشق به خدمت و اندیشه ی زدودن غبار غم و اندوه از رخسار پابرهنگان و ولی نعمتان انقلاب، او را به سنگر مجلس و خانه ی ملّت کشاند و چون امام و محبوبش، به خدمتگزاری بیش از دیگر القاب افتخار میکرد.
و «شهید»ی که بهشت لقاء را به بهایش خرید و فضیلت علم را به افتخار جهاد و شهادت آراست و مدادالعلماء را به مرکّب دماءالشّهدا آغُشت و فضیلتی شد به یاد ماندنی در صفحه ی تاریخ انقلاب و سرانجام به سزای خود که سزاوارش بود رسید؛...گوارایش باد.
عاشق سوخته جان را چو پر و بال شکست - بال جان واشد و تا منزل جانان پر زد
و امّا اینک ماییم و مکتوب عزّت و افتخار دنیا و آخرتِ این فارغ بالان مکتب علم و جهاد و شهادت، و میراث گرانسنگ خمینی کبیر، یعنی نظام جمهوری اسلامی وگل سرسبد آن «ولایت فقیه» که ابتدا باید پی به ارج و بهای این دو گوهرنایاب برده،آن گاه در حفظ و حراست از آن، نه به شعار بلکه در عمل با تمام وجود بکوشیم. این دو میراث گران بها که آسان به کف نیامده، حاصل خون دل ها، رنج ها، حبس ها و ایثارگری های امّت و امامی است که موجد پدیدهای حیرت انگیز برای ظالمان و سعادت بخش و امید آفرین برای زجر کشیدگان عالم گشتهاند.
بهرهمندی از این میراث، هوشیاری و تیز بینی و همچنین به کار بستن تجربه ی پیشینیان را میطلبد؛ چرا که ره زنانی در کمین ربودن یا خدشهدار کردن این دو گوهر گران بها، یا یکی از آن دو که یقیناً بدون دیگری کار آمد نخواهد بود، نشستهاند و هر از چند گاهی ترفندی را در تضعیف نظام ولایی ما میآزمایند. پس به هوش باشیم و جهت گیری حرکات دشمن را زیر نظر داشته باشیم؛ مباد که خواب غفلت ما را محروم از عزّت دنیا وآخرت نماید؛ هرگز مباد.